Give Me Freedom༄

part 19

پر رنگا داد میزنن😂

.................

بالاخره مدرسه تموم شده بود و اونا داشتن به سمت در خروجی مدرسه میرفتن. بادیگارداشون با فاصله دو سه متری ازشون همراهشون حرکت میکردن و موقعیت یونگی دقیقا جلوی تهیونگ و جیمین بود.
تهیونگ نگاهی به جیمین انداخت. معلوم بود که توی ماتحتش عروسیه. نگاهش رو از جیمین گرفت و به بادیگاردای دور و ورشون داد. همه حواسشون به دور و ور بود. نزدیک جیمین شد و نیشگونی از بازوش گرفت که باعث آخ دردناک جیمین شد:

_آخ...

یونگی با شنیدن صدای آخ جیمین به سرعت سمتش برگشت و با دیدن جیمین که داره بازوشو مالش میده و اسپنکی که به کون تهیونگ برخورد کرد سری به نشون تاسف تکون داد و دوباره سرشو به جلو چرخوند.
و ما در عقب جیمین رو داریم که وقتی توجه یونگی رو دید هیجان زده شد. توی پوست خودش نمیگنجید. از بازوی تهیونگ آویزون شد و گفت:

_نگاش کن داره بهم توجه میکنه

تهیونگ پوکر به جیمین خیره شد و پیش خودش گفت:

•خب وظیفشه باید مراقب باشه بلایی سرت نیاد اسکلللللللل•

دوباره نیشگونی گرفت که ایندفعه جیمین با حرص برگشت طرفش و همونطور که راه میرفت گفت:

_چه مرگته وحشی چرا هی نیشگون میگیری!؟

با حرص آروم زمزمه کرد:

_من چهار ساعت دنبال تویه مادر ج....

وقتی قیافه ترسناک جیمین رو دید با ترس آب دهنشو قورت داد و سعی کرد سریع زری که زده رو جمع کنه:

_توی مادر جنازه میگشتم بعد تو رفتی تو بغل ددیت خوابیدی؟؟؟

جیمین با یاد آوردی بغل خواب آور و آرامش بخش ددیش لباشو جلو داد تا از لبخند گشاد و احمقانش جلوگیری کنه. تهیونگ لباشو پایین داد و گفت:

_ایگو ایگو ایگو...... نگاش کن..... خوبه نداده همچین نیشت بازه اگه بدی چی میشه؟!

با فکر اعوذ بالله خدایا منو ببخش سکس با ددیش دیگه نتونست لبخندش رو کنترل کنه و نیشش تا بناگوش باز شد نگاه قلبی شو به یونگی ای که با فاصله جلوشون میرفت داد و بازوی تهیونگ رو دوباره گرفت و دوباره ازش آویزون شد و آروم و ذوق زده گفت:

_تهیونگا اگه بدونی چقد کیف داد.... لعنتی بغلش برا خواب درست شده

تهیونگ خنده ای به کولی بازی های جیمین کرد و با یادآوری باشگاه رو به جیمین با ذوق آروم گفت:

_بگو چیشده؟!؟!

جیمین سوالی نگاش کرد و یکدفعه آروم و مرموزانه گفت:

_آبت.. کشیدهِ... شده

تهیونگ با قیافه وات د فاکی نگاش کرد با تحلیل جملش سری به تاسف تکون دادو بلند گفت: