2

247 42 4
                                    

لیلیوم من، متاسفم که این چند روز نتونستم نامه‌ای برات بفرستم. اینقدر بد سرما خورده بودم که صدای سرفه‌هام تا طبقه‌ی آخر هم می‌رفت. لطفا بهم چشم غره نرو، خودم میدونم کارم اشتباه بوده ولی دارو‌هام رو خوردم و الان کاملا خوبم! فقط یکم ته حلقم میسوزه که فکر کنم جای خوب شدن سوزن‌های خانم خیاطه. حالا لبخند بزن و اون قضیه رو فراموش کن.

بیخیال گل لیلیوم شدم، گفتن نگهداری کردن ازش سخته و شاید توی باغچه دووم نیاره. هر چی گفتم من مراقبت از اونها رو بلدم و تجربه دارم، گوش نکردن که نکردن. گفتن این کار وظیفه‌ی من نیست و بهتره سر خودم رو با چیز دیگه‌ای گرم کنم! خیلی احمقن. خب وقتی توی سرم فقط تو می‌چرخی، چطوری میتونم خودم رو گول بزنم تا زمان بگذره؟ حق ندارم لااقل یه نشونه‌ای ازت اطراف خودم داشته باشم؟

اگه اجازه میدادن، اوضاع خیلی بهتر میشد. اون وقت تند تند از اتاقم بیرون می‌رفتم و تا تاریک شدن آسمون، توی حیاط بودم. شب‌ها هم از پنجره به لیلیوم‌ها نگاه می‌کردم و با آرامش می‌خوابیدم نه به زور قرص‌های خواب‌آور.

ولش کن، نمیخوام ناراحت بشی، فقط دلم میخواد تا وقتی کنارت نیستم، حالت خوب باشه. بخندی و خوش باشی. میخوام چشم‌هات از شادی برق بزنن، حیفه اون آیینه‌ها با درد و رنج پر بشن! یا لب‌هات، لب‌های بوسیدنی‌ات باید بیشتر کِش بیان، باید برعکس جاذبه زمین باشن و گوشه‌هاش به سمت بالا حرکت کنن، بعد بزرگترین لبخند دنیا به نام تو ثبت بشه و من بشم بوسنده‌ی اون لبخند!

دوستت دارم - جیمین

Lilium | JikookWhere stories live. Discover now