7

131 38 3
                                    

لیلیوم عزیز، حالا کنارمی! باورم نمیشه اما امروز یه گلدون با لیلیوم‌های نارنجی توی اتاقم، کنار پنجره بود. می‌گفتن از طرف همون خانم دکتر فضوله و سفارش کرده حتما به اتاقم برسه! نمیدونم چه فکری با خودش میکنه یا قصدش چیه، فقط حس میکنم از خوشحالی روی ابرام.

رنگ گلدون قهوه‌ای تیره‌ست و با نارنجی لیلیوم‌ها، خیلی مَچ شده. پرده‌های کلفت و دود گرفته‌ی اتاق رو کنار میزنم تا نور خورشید بهش بتابه و سرحال بشه. باید یه دونه آب‌پاش هم داشته باشم تا به قدر کافی آب بخوره و سالم بمونه.

نمیدونی چقدر ذوق دارم! انگار خون سریع‌تر داره توی رگ‌هام حرکت میکنه و زیر پوستم می‌جوشه. هر بار که به گل‌ها نگاه میکنم، تو رو به جای اونها میبینم. حالا نه تنها توی خیالم بلکه توی واقعیت هم میتونم تصورت کنم تا کمی دلتنگی لعنتیم رفع بشه.

بگو ببینم روزهات هنوزم نارنجی‌ان؟ همون قدر سرحال و پُر شوری؟ نمیخوام دیگه خاکستری باشن، با اندوه و ناامیدی. نه، میخوام مثل چیزی که من می‌دیدم باشن، نارنجی!

یادته میگفتی چرا بهت میگم نارنجی وقتی هیچ اثری از شادیِ اون، درونت پیدا نمیشه؟ میگفتی چون گل روز تولدت لیلیومه، به این معنی نیست که باید شکل اون باشی. معنی گلت رو یادمه :«لطفا دوستم داشته باش» ولی یادم نمیاد بهم گفته باشی معنی‌اش هم دوست نداری و شکل تو نیست. البته برای مسحور کردن من نیازی هم به اون جمله نداشتی.

دوستت دارم - جیمین

Lilium | JikookOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz