2. blood

1.8K 359 367
                                    

- اینجایی چون حس کردم از چیزی نمیترسی.
اگه احساسم درست بوده.. میتونی حالا اون قراردادِ روی میز و امضا کنی. اما اگه نبود..
- اگه نبود؟
- خب برمیگردی. از این اتاق میری بیرون.

به سمت پنجره برگشت و پشت به دختر به نمای بیرون خیره شد. دختر همونطور که هنوز نگاهش رو به جونگکوک دوخته بود گفت:
- اگه من پام و از این در بیرون بذارم برات بد میشه جئون جونگکوک.

جونگکوک که از شجاعت لحن دختر تحریک میشد پرسید:
- پس انقدر دل و جرئت داری که تهدیدم کنی؟
- تو کار صادراتِ کوکائینی.
- و این باعث میشه فکر کنی که خیلی چیزا از من میدونی؟
- نه اما باعث میشه هر چیزی که لازم دارم و بدونم.
من علاقه‌ای به نگه داشتنِ داده‌های اضافه ندارم. قبل از این که بهم بگید بیام این‌حا به این چیزا توجه نکرده بودید؟
- تو فقط بیوه‌ی یه پیرمرد بودی که از قضا خیلی خوب بلده آدم بکشه.

سمت دختر برگشت و بعد از زهرِ نیشی که وارد کرد دست‌هاش رو به جیب‌هاش برد تا وقتی سوالش رو می‌پرسه به چهره‌اش خیره باشه.
- می‌بینی؟
منم اطلاعات اضافی رو نگه نمیدارم!

دختر گوشه‌ی لبش رو کش داد و خندید.
- اون پیرمرد برام اهمیتی نداشت. حتی وقتی مُرد تلاش نکردم تظاهر کنم که کار من نبوده. من بابت کاری که توش خوبم پول می‌گیرم. اما من بادیگارد نیستم جئون جونگکوک. من آدم می‌کشم.

- اولین بارت بود؟
- متوجه نمیشم.
- شوهرت اولین کسی بود که کشتیش؟
- برای این سوال یک‌کمی زوده!
- من از زندگیم عقبم.. برای من هیچوقت زود نیست. آدم وقت شناسی‌ام.
- اما الان وقتش نیست!

دختر ترسیده نگاهش رو به کسی دوخت که به سمتش قدم برمیداشت و به نظر می‌رسید که هر چیزی که شنیده باب میلش نیست. حلقه‌ی زهرآگین دور انگشتش رو آماده می‌کرد و گارد می‌گرفت که جونگکوک فقط کنج لبش رو بالا برد و از الکلش نوشید.
لب‌های نمدارش رو پاک کرد و به دختر نزدیک شد.
- من و خون.. خیلی با هم رابطه‌ی خوبی نداریم.
این یعنی.. می.خوام به خاطرم به خون نزدیک شی.
نمیخوام بادیگاردِ مفت خورم باشی. توضیحم کامل بود؟

دختر که به مرور از چیزی که می‌شنید راضی میشد ابرو بالا برد. گاردش رو آزاد کرد و انگشت‌های دستش رو راحت گذاشت.

- تو به خون نزدیک نمیشی، من از خون تغذیه میکنم.
ترکیب جالبی میشه!
- باید چی صدات کنم؟
- همونطور که هر کسی که تا به امروز من و با چشم دیده صدام می‌زنه.
- اما اون اسم حقیقیت نیست‌.
- و جئون جونگکوک.. اسم حقیقیته؟

جونگکوک مکث کرد. گلوش رو صاف کرد و جواب داد:
- اسمم همینه.
- هیچوقت دلت نخواست از یه لقب استفاده کنه؟
اونا همه جا هستن‌! آدمای عجیب دورت حواسشون بهت هست! حتی بین بادیگاردات!
- وقتی میگی اونا از کی حرف میزنی؟

𝐀𝐌𝐍𝐄𝐒𝐈𝐀𝐩𝐡𝐢𝐥𝐢𝐚 ||kookminWhere stories live. Discover now