آشنایی با پیرمرد شفته😂

240 70 8
                                    


-:شف شیائو

ی:چه اسم مسخره ای هم داره شف هم شد اسم و فامیل؟

به داخل رستوران رفت اما هیچ کس اونجا نبود
با خودش فکر کرد حتما تو آشپزخونست
پس به سمت جایی که فکر می کرد آشپزخونس رفت

هرچی به آشپزخونه نزدیک تر میشد بوی وسوسه انگیز و اشتها اور غذا هم بیشتر میشد
سرشو از در تو برد و متوجه پسری شد که مشغول تزیین غذاست و پشتش به ییبوئه

کنجکاوانه و با ذوقی کودکانه گفت:

این بوی خوشمزه از اینجاست؟
ببینم تو درستش کردی؟

از در کاملا تو رفت و جلوی میزی که پسر روش مشغول کار بود ایستاد
پسر جوان اول کمی جا خورد اما بعد با لبخند قشنگ و سحرآمیز همیشگیش از مهمونش پذیرایی کرد

پ:اره به نظرت خوب شده؟

در حالی که اب از دهنش راه افتاده بود:

تا نچشم که نمی تونم بگم اما بوش که خیلی خوبه
داره میگه بیا منو بخور

پ:جدا؟!

ی:اوهوم تو اینجا کار می کنی؟


پ:اره چطور؟


ی:راستش واسه یه کارگر اشپزخونه زیادی
خوش قیافه ای اول فکر کردم تو هم مدل یا بازیگری


پسر دوباره خندید و سرشو تکون داد
من آشپزی می کنم و تو احتمالا مدل یا بازیگری

سرشو تکون داد و بدون اینکه چشم از غذا برداره گفت:
کاملادرسته هم مدلم هم بازیگر

متعجب پرسید:
و اونوقت همچین فرد معروفی اینجا چی کار می کنه؟

ی:به خاطر یه فیلم مزخرف مجبورم
حرفه مزخرف اشپزی رو که خیلی ازش بدم میاد یاد بگیرم
تازه بدتر از اون زیر دست یه پیرمرد غر غرو با یه اسم عجیب و غریب
راستی تو این پیری رو ندیدی؟
اسمش چی بود....یه چیزی تو مایه های شفته...شیائو
فک کنم بود


پسر جوون بلند زد زیرخنده و با دستش دلشو گرفت

ی:واو چه واکنشی؟
به نظر تو هم اسمش خنده داره مگه نه اخه کی همچین اسمی رو خودش میزاره شفته هم شد فامیل

پسر سعی کرد خندشو کنترل کنه و میون خنده هاش گفت:
احیانا منظورت... شف شیائو... نیست؟



حالت متفکری به خودش گرفت و بعد از کمی مکث گفت:

آره فکر کنم
یه چیزی تو همین مایه ها بود
میشناسیش؟
الان کجاست اون پیرمرد؟
گفتن خیلی وقت شناسه که
منو کشونده اینجا خودش تو رختخواب و
تو خواب سیر می کنه؟


پسر با لبخندی که دندون های خرگوشیش رو کامل به نمایش می گذاشت گفت:
پیرمرد مدنظرت رو که نمی دونم کجاست
اما اگر اشتباه نکنم تو باید وانگ ییبو باشی



آشپزی با طعم عشقWhere stories live. Discover now