ꏂ꒐ꍌꁝ꓄ꏂꏂꋊ

51 12 1
                                    

    همونجا تموم نشد.

    اتفاقا تازه شروع کرده بود، بعد از گفتن اون جمله و جدا کردن اون سه نفر، با مشت ها و چشم های آتشینش به سمت اون دو ولیعهدی که متعجب بهش نگاه میکردن، قدم برداشت.

    - " منو چی فرض کردین؟"

    با خشم پرسید که تعجب اون دونفر زیاد دووم نیاورد و جاش رو به اخم پر رنگی داد. ولی اون همچنان بی اهمیت، با وجود تمام آگاهی هاش نسبت به توانایی های اون دو نفر، فقط قدم های آرومش رو به جلو برداشت که با صدای تحدید آمیز اون ولیعهد آتش همراه بود..

    × " هیونجین..."

    ولی در این بین، اون پسر یخی با بی تفاوتی به اون نگاه کرد و با آهی، از روی آتش های شعله ور اطرافش بدون توجه گذشت و به یخ زدنشون اهمیتی نداد.

    + " احمق.."

    زمزمه ای کرد و با دست های کوچک و سردش، مچ دست های داغش رو گرفت و اون رو به عقب هل داد که با حس کردن سرمای آشنای اون، شعله ها به یکباره از بین رفتن و رنگ چشم هاش به حالت طبیعی برگشتن.

    + " برای یک بار قبل از اینکه مثل یه حیوون عمل کنی، از مغزت استفاده کن!"

    با دندون ها و فک قفل شده به آرومی غرید که با فشار اون، عقب رفت و دست هاش رو بیرون کشید. با هوفی نگاهش رو گرفت و برگشت که رو به اون دونفر کرد و گفت- " اگه دلتون به اتمام این معرکه گیریِ مسخره و گستاخانه راضی میشه، خوشحال میشم بدونم نظر ولیعهد های کاملا قابل احترام درباره این 'مذاکره' چی بوده. کار های مهم تری دارم."

    × " کار های مهم تر..؟ مثلا عوض کردن پانسمانت؟"

    اون ولیعهد چشم آبی، کاملا آزرده از طرز حرف زدنش پرسید که نگاه بی حسی بهش انداخت و گفت- " کار های من به خودم مربوط میشن. ولی تو اگه به عنوان ولیعهد هر چه زودتر یه فکری درباره ی اون سرباز های وحشی ای که برای دفعه ی پنجم به سرباز های آتش حمله میکنن نکنی، مسئولیتت به من ربط پیدا میکنه و مجبور میشم خودم کاملا ورود کنم."

    و سریع هم چهره ش رو از صورت عصبی اون گرفت و سرجاش برگشت که لبخند کوچک اون پسر رو با وجود کلافگیش دید و باز هم اهمیتی نداد.

    اون دو نفر نیم نگاهی به هم انداختن که ولیعهد آتش، نفسی گرفت و با اطمینان گفت- " همه اون موضوع های قدیمی که الان مشخصا بین شما دونفر علنی شده رو میدونیم، ولی با وجود این مسائل ازتون میخوایم این کینه رو دور بریزید و تلاش کنید باهم کنار بیاید تا یه اتفاق سودمند تلقی بشه، نه دردسر."

    ولیعهد آب هم ادامه داد- " درسته. و وسایل شاهزاده هیونجین الان داخل اتاق توعه فلیکس. امیدواریم همه چیز از این به بعد خوب پیش بره و اتفاقی نیوفته."

ꁝ꒤ꋊ꓄ꏂꋪWhere stories live. Discover now