Belongs to Loey [¹]

798 121 50
                                    

یول به تنهایی عادت کرده بود. رد زخم ها روی بدن و صورتش یاداوری میکردن که اون رئیس یاکوزاست و نباید به کسی اعتماد کنه. با اینحال میدونه که پیش حیوون خونگی زیباش کم اورده. اون تنها کسیه که ارزش خیانت دیدن و زخم خوردن رو داره.
پسر وحشی و هورنیش که مشکلی نداره اگه ببینه پارتنرش چطور یه نفر رو سلاخی میکنه. اون عاشق موندن رد خون از روی دست های مرد، به رون های برهنه خودشه. معشوق زیبای یول که روی تخت اشرافیش دراز میکشه و ببر دست اموزش رو نوازش میکنه. اون بکهیونه. هرزه ی ناشناس رئیس باند مافیا که تو رام کردن موجودات درنده مهارت زیادی داره.

چندشاتی
چانبک
رمنس، اسمات

_________

تنها صدایی که به گوش میرسه، جریان ابه که توی سینک رنگ و رو رفته سعی داره دست های خون الود مرد رو پاک کنه. انگار نه انگار که همین چند لحظه قبل توی اتاق کناری، یه نفر رو کشته بود. چانیول بین تمام افراد یاکوزا، به وحشیگری معروف بود. اینطور نیست که مرد تندخو یا بددهنی باشه. اکثر کسایی که باهاش در ارتباط بودن، تا به حال ازش فریاد هم نشنیده بودن.
با این وجود همیشه محتاط ترین رفتار رو کنارش داشتن. مرد دو رگه کره ای_ژاپنی، که خیلی کم حرف میزنه و شخصیت اروم و مرموزی داره.

همونطور که سیگارش رو روشن میکرد، پالتو سیاه بلندی توسط یکی از افرادش روی شونه هاش قرار گرفت. برف به ارومی روی زمین میامد و سکوت نسبی رو با خودش به همراه میاورد.

یول و مشاورش داخل ماشین گرون قیمتی که جلوی در متتظرش بود نشستن. فضای داخلی ماشین عطر خنکی داشت و از سردردش کم میکرد. با اینحال میدونست که قراره تا چند دقیقه بعد به لطف متال های کلاب، دوباره سردردش برگرده.

_ قراره با همین پیرهن خونی برید اونجا؟ تا الان هم دیر کردیم و نیم ساعت از قرار ملاقاتتون گذشته. براتون لباس اماده کردم.

یول درجواب یاماکی فقط سر تکون میده. بهرحال که مشاورش به همه چیز توجه داشت. چه کارشون مربوط به قاچاق انسان میشد چه مربوط به قرار یول با معشوقش. البته اگه میشد بکهیون رو معشوق خودش خطاب کنه. از نظرش اون پسر با چشم های اغواگر و شیطنت امیزش، به روباه خانگیش بیشتر شباهت داره تا معشوق. با اینحال اینکه هیون رو چه چیزی بنامه اهمیت زیادی نداره. اون بهرحال مال چانیوله. میتونه معشوقه باشه، یه هرزه، دوست پسر یا هرچیز دیگه ای.

به لطف مشاورش، زمانی که چانیول جلوی کلاب پیاده میشه روی لباس هاش هیچ لکه سرخ رنگی نیست. یاماکی تقریبا کنارش قدم برمیداره و چند تا از ادم هاش پشت سرشن. همه چان رو میشناسن و راه رو برای رسیدن رئیس یاکوزا به جایگاه مخصوصش خلوت میکنن.

اینبار بکهیون به جای صحنه کوچیک کلاب که جایگاه نوازنده و خواننده ها بود، روی صندلی  مقابل یول نشسته:

One shotsWhere stories live. Discover now