𝑺𝒊𝒙

1.6K 328 112
                                    

چرا بین این همه پک تهیونگ باید از پک سایه زرشکی می اومد؟اون کاملا از این پک متنفر بود و دلیل خوبی برای تنفرش داشت. حالا میتونست چیزا رو بهتر درک کنه. اگر تهیونگ از پک زرشکی ای پس اون جفتش که احمق صداش میزنه از همون پک لعنتی‌عه. این موضوع عصبانیش می کرد.

به هوسوک لینک میده که به دفترش بیاد و وقتی بزرگ‌تر به اونجا رسید، بهش گفت در مورد پک سایه زرشکی تحقیق کنه چون اونا به جای جدیدی رفته بودن.

هوسوک از دفترش بیرون میره و پسر اه عمیقی میکشه، سرش رو روی میز میذاره. دو روزه که خوب نمی خوابه، پریشب که نتونست بخوابه چون داشت به تهیونگ فکر می کرد دیشب هم نتونست چون فهمید تهیونگ از پک سایه زرشکی اومده.

میدونست جواب تموم سؤالاش توی اوم پکه پس به هوسوک گفت در موردش تحقیق کنه.

با صدای تق تق در سرش رو بلند کرد. به اون شخص گفت که میتونه بیاد داخل و با انگشتاش موهاش رو مرتب میکنه تا شبیه یه الفای شلخته به نظر نرسه.

"سلام،الفا جئون"نامجون بود که وارد دفترش شد. جونگکوک بلد میشه و بهش سلام میکنه"سلام هیونگ، و لطفا جونگکوک صدام کن"

"باشه جونگکوک"نامجون لبخند میزنه، افراد پک نایت واکر واقعا مهربونن.

"من متوجه شدم کدوم پک با گرگ های سرکش به ما حمله کردن"جونگکوک با کنجکاوی به پسر نگاه میکنه که تاییدی برای ادامه دادن بود"پک سایه زرشکی"

~.~

زمین تمرین پک امروز شلوغ تر بود. همه سخت و با اراده مشغول تمرین بودن، تهیونگ داشت از پنجره ی اشپزخونه نگاه‌شون می کرد، حمله ای قراره اتفاق بیوفته که انقدر سخت تمرین می کنن؟

"در مورد چی فکر می کنی،ته؟"صدای سوکجین بود که از پشت سرش شنیده می شد"چیزی قراره بشه هیونگ؟خیلی دارن سخت تمرین می کنن"تهیونگ چشماش رو به جونگکوک دوخته بود که به همه می گفت بهتر عمل کنن. نامجون بهشون یاد میده چطور بهتر دفاع کنن و یونگی هم اونجا بود.

"ظاهرا متوجه شدن کدوم پک به ما حمله کرده، میخوان یه کاری کنن"تهیونگ از اطلاعات جدید متعجب می‌شه"کدوم پک؟"

"پک سایه زرشکی"چشمای تهیونگ گشاد میشه. پسر انتظارش رو نداشت...چرا اون پک به پکی که توش زندگی می کرد اومدن؟ فهمیدن تهیونگ کجاست؟ نکنه زندگیش تو خطر باشه؟

"هی ته خوبی؟"تهیونگ واقعا میخواست با سوکجین درموردش صحبت بکنه اما نمی تونست. به اندازه ی کافی شجاع نبود. اگه بهشون بگه نامجین فکر میکنن این همه مدت تهیونگ بهشون اعتماد نداشت درواقع تهیونگ به خودش اعتماد نداشت.

"تهیونگ؟"جین شونه های پسر رو تکون میده و برش می گردونه به واقعیت."ببخشید یهو رفتم فضا" لبخندی به بزرگ‌تر میزنه.

Flower crown Where stories live. Discover now