هالوووو
خلاصه ی پارت قبل : سال نو و حرف های عاشقانه ، رفتن و سر زدن به قبر پدر مادر ته و مادر کوک ، رفتن به خونه ی آقای جئون
~ third person pov ~
با باز شدن در جونگکوک سلام آرومی به خانم پارک کرد و خودش رو توی خونه پرت کرد و بلند خطاب به همه بلند گفت : عشقتون اومده این چند وقت اینجا پلاس باشه عزیزان
آقای جئون خنده ی بلندی کرد و پسرش رو محکم بغل کرد و زیر گوشش گفت : کریسمس مبارک پسر عزیزم
کوک : چرا انقدر بو بد میدی بابا ؟
آقای جئون با تعجب کمی خودش رو بو کرد و با حس نکردن هیچ بوی آزاردهنده ای گفت : ولی من که بودم نمیدم کوک
جونگکوک اخمی کرد و کمی پدرش رو دوباره بو کرد و با حس کردن همون بوی بد ، چینی به دماغش داد و گفت : بو میدی بابا
آقای جئون با همون تعجب خانم پارک رو صدا زد تا بیاد بوش کنه ببینه واقعا بو میده یا نه
خانم پارک هم کمی همسرش رو بو کرد و با حس کردن همون بوی همیشگی و خوشبوش با تعجب خطاب به پسر امگا گفت : جانگمین بویی نمیده کوکی
همون رایحه ی همیشگیشهجونگکوک به یونگی که کمی اون ور تر وایساده بود دستور داد : بیا اینجا پیشی
یونگی چشمی برای پسر چرخوند و بدون اینکه چیزی بهش بگه محکم امگا رو بغل کرد و کریسمس رو بهش تبریک گفت
ولی جونگکوک سریع شروع به بو کردن آلفا کردن و با حس بوی بدش عوقی زد و با اخم گفت : چرا انقدر بو بد میدید همتون ؟ کی حموم رفتید ؟
یونگی کمی خودش رو بو کرد و با گیجی گفت : کوک من صبح حموم بودم ، الآنم اصلا بوی بدی نمیدم
شاید دماغت بوی بدی توش رفتهجونگکوک لباش رو کمی آویزون کرد و سمت آلفاش که دم در همچنان وایساده بود و داشت با بقیه حرف می زد رفت و شروع به بو کردنش کرد
با استشمام بوی خوب و آرام کننده ی همیشه ی آلفاش ، هومی کشید و دماغش رو روی گردنش کشید و خطاب به بقیه گفت : دیدید گفتم بو گند میدید ؟ تهیونگیم بو خوب میده
آقای جئون چشمی برای پسرش چرخوند و گفت : باشه جفت تو خوب ما بد
بیایید بریم داخل همه این گوشه جمع شدیدجونگکوک هم شونه ای بالا انداخت و خواست حرفی بزنه که بکهیون و شیومین خودشون رو توی بغل هیونگشون انداختن و همزمان داد زدن : کریسمس مبارک هیونگی
جونگکوک دستی روی سر دو پسر کشید و گفت : باشه باشه
کریسمس شما هم مبارکو با یادآوری چیزی با ذوق گفت : شما کادوتون رو گرفتید ؟

KAMU SEDANG MEMBACA
Stubborn Omega _ Vkook
Fiksi Penggemarجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...