خلاصه ی پارت قبل : لیث بازی
ریدمان دوباره ی خانواده ی کوک~ Third person pov ~
با استرس به دختر رو به روش که خودش رو خانم کیم معرفی کرده بود نگاه کرد و با مشت کردن دست هاش نگاه مضطربش رو به دکتر داد
دیشب وقتی گریون خودش رو توی آغوش مرد انداخت و باهم صحبت کردند
به این نتیجه رسیدند که هر کدوم نیاز دوباره ای به مشاور دارند و زمانی که تهیونگ اسم خانم پارک رو آورد ، پسر کوچک تر مخالفت شدیدش رو اعلام کرد و در جواب سوال مرد که دلیل کارش رو می خواست گفت : اون باور های قدیمی تر رو داره و امکان داره حرف هامون رو به بابا بگهو نتیجه این شد که آلفای اصیل یکی از بهترین روان شناس های سئول رو پیدا کرد و الان پسرک امگا رو به روی زن جوان نشسته بود
خانم کیم : من کیم هستم و امروز در خدمتتون هستم آقای جئون
و زمانی که جوابی از پسر نشنید ، بدون اینکه متعجب بشه ادامه داد : قبل از اینکه شروع کنیم
ممنون میشم دلیلی که تصمیم گرفتید به مشاوره مراجعه کنید رو بدونم
و چیزی که حتما نیاز هست بدونید اینه که تمام افراد نیاز به مشاوره دارن حالا با دلایلی مختلف
یکی برای استرس درسش ، یکی برای عدم اعتماد به نفسش ، یکی برای مشکلات توی خونه اش و سر کار و حتی یکی فقط برای تعریف روزمرگی ها و مشورت گرفتن پس امیدوارم که فکر های منفی راجب اومدن به اینجا نداشته باشید
پس می تونم دلیل اومدن شما رو بدونم ؟پسرک دست های خیس شده از عرقش رو روی پاش کشید و با تند تند تکون دادن کفشش به سختی جواب داد : من ، یعنی ما
من و تهیونگ ، یعنی تهیونگ جفتمه آمممم ما بچه دار شدیم ولی نخواستیم ؟ یعنی قرار نبود من باید قرص می خوردم ولی نخوردم ولی بچه دار شدم بعد ، بعد من نخواستم ولی تهیونگ خواست بعد ما دعوا کردیم بعد ، بعد نشد سقط کنیم بعد الانم ، الانم اومدم اینجا تا ، تا بگی چطوری دوستش داشته باشمزن امگا نگاه کوتاهی به پای مراجعه کننده اش که از ابتدا در حال تکون خوردن بود انداخت و زمزمه کرد : متوجه ام
چون قراره زیاد باهم صحبت کنیم و تایم امروزمون هم برای آشنایی بیشتر هست آب رو به روتون هست حتما میل کنید باعث میشه گلوتون خشک نشه اگر هم نوشیدنی دیگه ای مد نظرتون هست بگید حتماو وقتی پسر کم سن و سال دست های لرزونش رو برای نوشیدن آب جلو برد و لیوان پری از آب رو نوشید ، نفس عمیقی کشید و با یادداشت کردن جمله ای توی برگه اش ادامه داد : پس تا جایی که من متوجه شدم شما با جفتتون ناخواسته بچه دار شدید و نتونستید هم سقط بکنید و الان درگیر مشکلاتی شدید
خانم کیم : می تونم قبل از اینکه وارد جزئیات ماجرا بشم بپرسم که دلیلی که می خواستید بچه رو سقط بکنید چی بود ؟ مشکلات مالی یا عدم آمادگی ؟ یا دلایل دیگه ای بود ؟
اگر میشه برام توضیح بدید برام

YOU ARE READING
Stubborn Omega _ Vkook
Fanfictionجونگکوک ، فردی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو انجام بده و تهیونگ ، آلفایی که از وجود مود رمانتیک و مهربونش خبر نداشت ، باورش نمیشد با پیدا کردن جفتش همچین رویی رو از خودش نشون بده مثل...