تنها نیستی

463 28 13
                                    

Part 3
"Jimin"
خسته از کافه برگشتم،بابا خونه نبود،دو روزه بابا غیبش زده ولی اهمیتی نداره.
+جیهیون
و جوابی نشنیدم،هروقت انقد ساکت میشه مطمئنا یه اتفاقی افتاده پس رفتم اتاقش ولی تو اتاقش نبود.
+جیهیون!!
بازم‌ هیچ جوابی نبود.رفتم حموم رو هم چک کردن ولی اونجا هم نبود.
استرس گرفتم و ضربان قلبم بالا رفت، این وقت شب کجا میتونه باشه؟
به دوستاش هم‌زنگ زدم ولی هیجکس نمیدونست اون‌ کجاس خودشم به گوشی جواب نمیداد.
دستام داشتن میلرزیدن و قلبم تند تند میزد،کجا میتونست رفته باشه؟ اون که بدون‌گفتن بهم جایی نمیرفت، به گوشی خودش هم جواب نمیداد.
بیرون رفتم و کتابخونه و پارک پیش خونمون رو گشتم ولی خبری ازش نبود، وسط پارک نشستم زانوهامو بغل کردن و به بغص ته گلوم که داشت خفم‌میکرد اجازه ی شکستن دادم
"Jungkook"
جیمین تازگیا مغزمو خیلی درکیر میکرد،انقد فکر کردن بهش کلافه ام کرده بود.
-چانیول
&بله ارباب
-جیمین کجاس؟
&توی پارک پیش خونشون نشسته،برادرش گمشده داشت دنبال اون‌ میگشت ولی موفق نشد پیداش کنه؟
-برادرش گمشده؟
"Jimin"
با حس کردی دستی که پشتم رو نوازش میکرد سرم‌رو بلند کردم
+تو اینجا چیکار میکنی؟
-حالت خوبه؟گریه کردی؟
+به تو ربطی نداره
-میدونم جیهیون گمشده
+نکنه تعقیبم میکنی؟
-من بهت اهمیت میدم جیمین،تو برای من خیلی با ارزشی
نمیدونستم،اصلا هیچ فکری نداشتم چرا وقتی پیششم احساس امنیت میکردم
+میدونم حق ندارم همچین چیزی ازت بخوام‌ ولی..
-پیداش میکنم
با شنبدن این حرفی لبخند پهنی رو لبام نقش بست
+واقعا؟
-اوهوم
یه دستشو گذاست روی کمرم و دست دیگه اش رو گذاشت زیر زانوهام و منو از رو زمین بلند کرد.
منم شکایتی نداشتم پس دستامو دور گردنش حلقه کردم.
-خیلی سبکی
+میدونم
-درمورد..
+هنوزم‌ جوابم‌ منفیه
-هر جور‌ راحتی؟
جلوی خونه از بغلش دراومدم
-میخوای باهات بیام؟
+برای چی؟
من که احمق نبودم،میدونستم بخاطد بدرفتاری های بابام میگه ولی میخواستم از زبون خودش بشنوم
-بخاطر بابات
و برعکس انتظارم واقعا گفت
+نه بابام خونه نیست
-بازم میخوای پیشت باشم؟
خیلی دلم‌ میخواست بهش بگم آره بیا و پیشم باش،میترسم ولی خب نتونستم
+نه،شب خوش
-خوب بخوابی
"Jungkook"
بعد از اینکه رفت به افرادم دستور دادم حواسشون بهش باشه تا اتفاقی براش نیوفته و رفتم به عمارت.
&خوش اومدین ارباب.
-ازت میخوام پارک جیهیون رو برام پیدا کنی
&چشم
رفتم تو اتاقم،امروز یه جلسه ی مهم رو با موفقیت رد کرده بودم و حالم خوب بود ولی دیدن اشک های اون برام دردناک بود، به این‌احساسات عادت نداشتم،من از ناراحت شدن و گریه کردن دیگران نه تنها ناراحت نمیشدم بلکه لذت هم میبردم ولی اون...اون فرق داشت حاضر بودم به معنای واقعی هرکاری کنم تا لبخند کیوتش رو ببینم
"Jimin"
شب رو تنها توی خونه گذروندم و نتونستم بخوابم،نه بابا اومد و نه از جیهیون خبری شد ولی دلم رو به اینکه جونگکوک گفته میداش میکنه خوش کردم.
حاضر شدم و به دانشگاه رفتم، خب من معمولا تنها مینشستم ولی امروز یکی از همکلاسی هام پیشم نشست
÷خوبی؟
+مرسی تو خوبی؟
÷اوهوم،ممنون،میخواستم بدونم وقت داری امشب یا نمیدونم فردا باهم بریم بیرون؟من،تو و یکی دوتا از بچه ها؟
+جیسو خیلی دوست دارم بیام ولی سرم خیلی شلوغه،ببخشید واقعا خیلی دلم میخواس بیام.
÷اوکیه
لبخند دندون نمایی زد و شروع کرد به نوازش کردن دستم
چرا انقد عجیب رفتار میکرد؟
((بهش دست نزن اون صاحب داره😂😂))
لبخند ساختگی بهش زدن و با اومدن استاد به کلاس دستمو ول کرد
***ساعت:۱۱ شب***
بالاخره کارم تو کافه تموم شد و خبری از جیهیون یا جونگکوک نشده، داشتم به طرف خونه میرفتم که متوجه شدم‌ سه نفر دارن تعقیبم میکنن.
گوشیم‌ رو درآوردم و با دوربینش نگاشون‌ کردم،واقعا هیکل درشتی داشتن،نمیشد قیافه شون رو تشخیص داد ولی من سعی کردم تو واضح ترین حالت ممکن ازشون عکس بگیرم که سرعتشون دو زیاد کردن و منم متقابلا سرعتم رو بالا بردم همینجوری سرعتمون رو بالا بردیم تا وقتی که هر چهارتامون با سریع ترین سرعتمون شروع کردیم به دویدن،
نفس کم آورده بودم و پاهام دیگه توان ادامه دادن نداشت،کم کم داشتم امیدم رو از دست میدادم که یکی از توی کوچه دستم و گرفت و منو کشید تو کوچه ی تنگ و تاریک،منو چسبوند به دیوار و دستشو گذاشت رو دهنم
یکم منتظر موندیم تا اون مردها برن
-خوبی؟
سرمو تکون دادم
-این دیگه آخرش بود،با من میای عمارت
+چرا؟
-نمیبینی در خطری؟
+نمیخوام
-من سوال نپرسیدم
+چرا باید بیام؟
-چون من گفتم
+چرا باید بهت اعتماد کنم؟
-چاره ی دیگه ای داری؟
یکم که فکر کردم واقعا چاره ای نداشتم و فقط سکوت کردم
-خوبه
دستمو‌گرفت و منو به طرف ماشینش برد. بله و من تو این مدت کاملا متوجه شده بودم که هر بار بهم دست میزنه لپام سرخ میشن:)
+اصولا تو نباید به من اهمیت بدی
-چرا؟
+خب تو یه رئیس مافیا به این بزرگی چرا باید به یه آدم بی ارز...
انگشت اشارشو گذاشت چلو لبام و نذاشت حرفم رو تموم کنم
-هیچوقت جرعت نکن خودت رو با اون کلمه خطاب کنی
+اهنگ داری؟
سعی کردم موضوع رو عوض کنم چون جو ماشین زیادی آزار دهنده شده بود
-نه
+من‌وصل شم اهنگ بزارم؟
-اوکی
یکی از اهنگ‌های مورد علاقمو گذاشتم و برگشتم ریکشن جونگووک رو ببینم،مثل همیشه نگاه خشک و بی حسش رو دیدم ولی...
چقدر هات بود لعنتی،پوست صافش،چشمای گردش،لبای باریک و موهای مشکیش که بشدت جذابش میکرد،چطور اولین بارمه که متوجه این حجم از جذابیتش شدم؟
-پیاده شو
با صداش به خودم اومدم،چقد محو جذابیتش شده بودم؟خودمم نمیدونم.
از ماشین پیاده شدم و...فاک
چقدر بزرگ بود،یعنی وقتی گفت عمارت میدونستم بزرگه ولی دیگه انتظار اینم نداشتم
رفتیم تو و توی عمارت از بیرونش هم زیباتر بود،شگفت زده شده بودم و دهنم باز مونده بود
جونگکوک منو برد به یه اتاق
-این اتاقته
رفتم تو اتاق و بی اختیار لبخند پهنی رو لبام نقش بست
دقیقا عین اتاق رویاهام بود.
-شب بخیر جیمی
+ممنونم
و برای اولین بار لبخند مرد رو‌به‌روم رو دیدم،چقدر کیوت،دقیقا عین یه خرگوش کیوت گوگولی میشد وقتی لبخند میزد.

-شب بخیر جیمی+ممنونمو برای اولین بار لبخند مرد رو‌به‌روم رو دیدم،چقدر کیوت،دقیقا عین یه خرگوش کیوت گوگولی میشد وقتی لبخند میزد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

عمارت جونگکوک(جیمینا مارم ببر😂)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

عمارت جونگکوک(جیمینا مارم ببر😂)

عمارت جونگکوک(جیمینا مارم ببر😂)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اتاق جیمین

جیمین یدونه هم از اینا داره تو اتاقش😂___________________________________________ هایی خوبین؟خوشین؟خبب عرض کنم که مرسی از کسایی که ووت و کامنت گذاشتن خیلی ممنونم🥺💜و اینکه قصد دارم روز آپ مشخص کنمبنظرتون پنجشنبه بهتره یا جمعه؟هرکدوم شما بگینووت و...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جیمین یدونه هم از اینا داره تو اتاقش😂
___________________________________________
هایی
خوبین؟خوشین؟
خبب عرض کنم که مرسی از کسایی که ووت و کامنت گذاشتن خیلی ممنونم🥺💜
و اینکه قصد دارم روز آپ مشخص کنم
بنظرتون پنجشنبه بهتره یا جمعه؟
هرکدوم شما بگین
ووت و کامنت فراموش نشه،نظراتتون برام خیلی مهمه ✨️🦖
لاب یو آل🫂💜

love has no rulesWhere stories live. Discover now