Ch9: Why?

1.7K 437 106
                                    

"گاهی اوقات، مرگ از عشق مهربان تره.
-ریک ریوردان"

موزیک این پارت:
The Neighbourhood- Daddy Issues (remix)

::::::::

جونگ کوک هیچ وقت خودشو آدم منطقی حساب نکرده بود.
همیشه می دونست سیم کاری های مغزش بعد از اون همه سال تنهایی و افسردگی یکم مشکل پیدا کردن.
می دونست خونش چقدر سریع به جوش میاد.
و با این حال، حتی وقتی رنگ قرمز به چشم هاش دوید و داشت دیدش رو تار می کرد، سعی کرد بخاطر تهیونگ منطقی فکر کنه.

بخاطر صلاح اون.
چرا کیم تهیونگ باید همچین دروغ بزرگی بگه؟
حتی اگه مربوط به قضیه استاکر باشه هم دلیلی نداره اونو به گوست بودن متهم کنه. دلیل نداره براش پاپوش بزاره.
فقط دو راه وجود داشت.

یک. یا تهیونگ واقعا فکر می کرد جونگ کوک گوسته و می خواست بهش یه دستی بزنه، که با وجود اتفاق های دیشب و باز کردن سفره دلش پیشش؟ باعث می شد جونگ کوک بخواد تیکه تیکه اش کنه.

دو. یا یکی داشت تهدیدش می کرد. به شدت.
ولی چطور؟ بچه ها که از کشور خارج شده بودند و تهیونگ آدمی نبود که به این راحتیا بترسه.

هیچ ایده ای نداشت. مغزش زیادی برای تلاش کردن خشک شده بود.
بدون این که فکر کنه، دهنشو باز کرد و سکوت وحشتناک اتاق رو با صدای یخش شکوند:

- کل روز خونه بودم. حدود بیست نفر می تونن شهادت بدن. همچنین، می خوام به جرم تهمت و افترا به قتل از کیم تهیونگ و کیم سوکجین شکایت کنم.

وقتی روی پاشنه پاش چرخید و به سمت در حرکت کرد، نامجون صداش زد:

- رئیس جئون!

توی راه ایستاد. دندون هاشو محکم به هم فشرد و با چهره ای که خیلی سخت تلاش می کرد خونسرد باشه، چرخید و به سمتشون نگاه کرد.
می خواست به نامجون نگاه کنه، و با این حال تهیونگ کسی بود که چشمشو گرفت.

دلش می خواست بفهمه چی توی اون مغز نخودیش می گذره. چرا این کار رو کرده. چرا فکر کرده ممکنه حقه کثیفش جواب بده؟
ولی تهیونگ به اون نگاه نمی کرد.
به دستای خودش نگاه می کرد. دستای خونیش.
چشم هاش لبالب از اشک بود و به نظر اصلا اینجاها سیر نمی کرد.

- یه سوءتفاهم پیش اومده. مطمئنم نیازی به شکایت نیستیم، می تونیم خودمون حل...

- فقط اگه اعتراف کنن دروغ گفتن. و چرا.

جونگ کوک با صدای تیز و سردی بین حرف نامجون پرید و این بار نگاه بُرَنده اش رو به جین دوخت. جین که زیر نگاه جونگ کوک رنگش پریده بود، آروم لب زد:

- از پشت دیدم قاتلو... داشت می دوید... و خب... موهاشم دقیقا مثل شما بود... چی قرار بود فکر کنیم؟ اینطور نیست که آدمای شکل شما زیاد باشن!

𝗠𝗿 𝗦𝘁𝗮𝗹𝗸𝗲𝗿 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Where stories live. Discover now