part 4

15 2 4
                                    


سلاممممممممممم
خیلی وقته پارت نزاشتما،
یکم با درس و اینا سرم شلوغه، خلاصه که ببخشید، لتس گووووو
.
.
.
.
.
.
موقعیت:
خونه ی تهیونگ، ساعت 10 شب
.
.
.
جو خیلی جدی بود،
نامجون و جونگ کوک منتظر بودن
تهیونگ به هوش بیاد
بعد ار نیم ساعت سکوت بلاخره نامجون سکوت رو شکست

_چایی میخوری؟
_نه
_آب؟
_نه
_خب چی میخوری؟
_هیچی

تهیونگ به هوش اومد

_من کیم، اینجا کجاست، تو کی ایی؟

_ارام باش حایوان،

_اه هیونگ، جونگ کوک کجاست؟ نقشه رپ ریدم؟ لعنت بهش بطریا رو اشتباه دادم

و متاسفانه...
جونگ کوک همه ی حرفا رو شنید

_دقیقا چه نقشه ایی رئیس کیم؟
_شت...
_پرسیدم، چه نقشه ایی؟ تو بطری اب من چرا بیهوش کننده ریخته بودید؟
_.... آم
_فقط بگیددد
_ببین... نمیدونم چطوری بگم ولی یه سری چیزا هست که تو نمیدونی، و من باید میدزدیدمت تا بتونم اینارو ازت بپرسم
_دقیقا چرا باید میدزدیدینم؟

و نگاه تهیونگ به نامجون و نامجونی که در افق محو میشود...

_ایده ی نامجون هیونگم بود

و نگاه جونگ کوک به نامجون... امجونی که باز هم در افق محو میشود....

_ببین حقیقتش، من یه پسری رو هر شب توی خوابم میبینم، که یه سری جزئیاتش شبیه توعه، مثلا تتوی گردنش
و من باید اینارو ازت میپرسیدم

_خب چرا رو در رو نپرسیدید؟

_ادم پشت سرت

نامجون در افق محو میشود

_خب الان اینا چه ربطی داره به من، فقط چون تتوی روی گردنش شبیه مال من بود، بیخیال

و از خونه ی تهیونگ رفت بیرون

.
.
.
.
.
_خب بقیه ش؟
_هیچی دیگه رئیسم اشتباهی جای اینکه اون بطری رو بده به من بطری رو خودش برداشت و نردیک بود بمیریم

*flash back*

_رئیس کیم
_رئیس کیممم
_وای شت، الان چیکار کنم

سریعا تهیونگ رو پرت کرد اینور و خودش نشست پشت فرمون، به یه پارک رسید و ماشین رو پارک کرد
گوشی تهیونگ رو برداشت و خوشبختانه رمز نداشت،

_حداقل برای گوشیت رمز بزار مرتیکه

لیست کانتکت هاش رو چک کرد و با اسم نامی هیونگ برخورد کرد، همون رو فشار داد و زنگ زد بهش

1بوق...
2بوق...
3بوق...

_الو؟
_سلام، چیزه من کارمند رئیس کیم هستم، جونگ کوک، ایشون بیهوش شدن و من مجبور شدم به شما زنگ بزنم، میشه بیاید اینجا؟
_ای تهیونگ احمق، اره حتما، ادرسو بفرست

*لوکیشن*

_ادرس رو فرستادم، میشه بیاید؟
_اره تا 20 دقیقه دیگه اونجام

*end of flash back*

_اوه پسر، کیم تهیونگ عوضی، بزار بیام پاریس، با دستای خودم دیکشو قطع میکنم
_هوشش، ارام باش
_تو خفه
_چشم قربان، عمر دیگه؟
_پامم میتونی ببوسی
_گوه نخور
_با تشکر
_باشه دیگه گرگعلی، کن میرم بخوابم
_باشه کیومرث،پس فیعلا خداحافظظظ
_پس توضیحات؟
_چه توضیحاتی عازیزم؟
_ادم باش دارم ازا فیلم میگیرم بی شعور
_😂😂وای
_ منم میرم بخوابم، باباییی
_بای

.
.
.
.

ا

ین پارت خیلی کوتاه بود ولی فعلا همینو داشته باشید، تا پارت بعدی که 3000کلمه مینویسم، باییی
ستاره رو بمال🥚
بوس به روی گلت

black trustTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang