Part 20

132 20 5
                                    

جیمین گردنش رو بالا کشید و به جونگکوک نگاه کرد. پیشنهاد داد:

 "صبحانه؟" 

جونگگوک قبول کرد.
جیمین برای اولین بار در پنت هاوس غذا رو آماده کرد و یک کار استثنایی، سخت کوشانه و دقیق انجام داد. او تخم‌مرغ‌های سوخاری (؟)  رو سرو کرد که طعم خامه‌ای داشتن و به اندازه کافی ادویه داشت.

"لعنتی. من فقط باید خدمتکارم رو اخراج کنم و تو رو مجبور کنم تمام وقت واسم کار کنی "

جیمین در حالی که با بشقاب خودش روبروی پسر نشسته بود، ابرویی بالا انداخت.

"اگه بیشتر از چیزی که در حال حاضر درآمد دارم بهم پول بدی، در موردش فکر میکنم "

" ترجیح میدم ورشکست نشم، ممنون"

"پس توافقی نیست "

جونگکوک خندید : "خوبه. به هر حال من ازت امتیاز می گیرم. مطمئنم دوباره مزه این تخم مرغ ها رو میچشم "

"دوباره بگوش، اونوقت منم امتیازت رو کنسل کنم."

جونگکوک در حالی که به طور جدی به سینه اش چنگ می‌زد ، نفسی کشید : " چرا ؟"

جیمین برای لحظه ای به شدت بهش خیره شد، چشماشو ریز کرد. اصلا تحت تاثیر قرار نگرفته بود. به جای جواب دادن، شروع به خوردن کرد و از آب پرتقالی که در کنار غذا سرو کرده بود، می نوشید.
در نهایت اظهار نظر کرد:

" تو خیلی عجیب و غریب هستی با این همه سختی من یه تاجرم، اونطوری بهم نگاه نکن، تو واقعا یه بچه ای."

جونگکوک شونه بالا انداخت : "حدس میزنم که هستم. تو اونو توی من بیدار میکنی، مثل احساس بی خیالی"

کلمات سنگین بود و برای جونگکوک معنی زیادی داشتن. باید خیلی سریع بزرگ می شد، هرگز فرصتی برای حفظ دوران کودکی مناسب نداشت. مادرش سعی میکرد زندگی عادی رو بهش بده و اونو توی فعالیت های "عادی" کودکان غرق کنه. اما جونگکوک عادی نبود و اینو میدونست. بچه ها ازش دوری می کردن، خانواده های دیگه از اون و قدرت خانواده اش دوری می کردن.

او نمیتونست مثل یه بچه عادی توی خیابون راه بره یا به شهربازی بره، او نمیتونست مثل هر بچه عادی دیگه ای تو یه مدرسه دولتی درس بخونه و آموزش های متوسطی دریافت کنه
مجبور بود بزرگتر از سن خودش عمل کنه و تمام نیازهای کودکی خودشو سرکوب کنه، اما اطراف جیمین، این احساس رو نداشت.

کنار جیمین، احساس می کرد که بهش این فرصت داده شده که خودش باشه. به طور مخفیانه یه آدم بی حوصله بودکه در حالی که از کار کردن برای پدرش متنفره، به تجارت علاقه داره. در واقع عاشق نوشتن و خوندن بود. بازی های ویدیویی رو دوست داشت و شاید باید یه سیستم میخرید تا به خواسته هاش بپردازه.
از جیمین خوشش می اومد
و جیمین رو  دوست داشت.

𝘈𝘭𝘭 𝘠𝘰𝘶𝘳 𝘎𝘭𝘰𝘳𝘺 ( ترجمه ) Where stories live. Discover now