Part 2

345 119 291
                                    

می‌دونم پارت قبلی رو چند ساعت پیش آپ کردم ولی خب ... این پارت رو بخاطر روژانم آپ میکنم 🤭😍

💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟

عکسها رو توی پاکت گذاشته بود و اسمش رو روی پاکت نوشته بود. البته زیر همه عکساش رو هم به صورت دیجیتال، امضا کرده بود. هیچ دلش نمیخواست یکی، اثر هنریش رو بالا بکشه. استاد، پاکتها رو برداشت و گفت:"خب، بریم ببینیم که کارهاتون چطور بوده! سو چه ریون."

دختر از جاش بلند شد و استاد شروع کرد به انتقاد از کارش و ایده ش. دختر نشست و نفر بعدی ... از شانس خوب یا بد، بکهیون آخرین نفر بود. وقتی استاد صداش کرد. با ذوق ایستاد و با خشک شدن استاد، با ذوق گفت:"فوق العاده نیست استاد؟"

استادش، معذب به کلاس نگاه کرد و گفت:"بیون، این واقعا ایده توئه؟"

بکهیون با ذوق و شعف گفت:"بله استاد. ایده خودمه."

-:"لطفا ایده ات رو عوض کن و مجددا برام عکس بگیر."

بکهیون ناباورانه به استادش نگاه کرد و گفت:"چرا؟ کجای ایده من بده؟"

و سمت میز استادش حرکت کرد. استاد گفت:"بکهیون، این ایده اصلا خوب نیست. نمیتونم منکر عکاسی خوبت بشم ولی ایده ت ..."

بکهیون کنار استاد قرار گرفت و عکسها رو ازش گرفت و روی میز چید و گفت:"استاد میدونی چقدر برای اینکار زحمت کشیدم؟ نه واقعا ببین. تا حالا تو عمر استادیتون، دیدی کسی همچین ایده نابی بده؟ از مراحل ارگاسم همیشه فیلم بوده ولی عکس، اونم با این کیفیت، تا حالا نبوده. من لحظه به لحظه عکس گرفتم و حتی عکسهام ادیت نخواسته، بعد میگید ایده م رو عوض کنم؟"

بغض کرده بود و تو چشمهاش عکس پر شده بود. اون عکسها فوق العاده بودن و اون استاد احمق حتی نمیتونست بهش نگاه کنه. استاد معذب به کلاس نگاه کرد و گفت:"این ایده خوب نیست."

-:"استاد، کجاش بده. اینکه از دیک یه پسر از اولین مرحله که شله، تا وقتی ارضا میشه، عکس گرفتم بده؟ این درست یه عکس زمان داره. مثل رشد یه گیاه یا گل! چه فرقی با اون داره؟ این دیکه، و اون تخم گل، چرا تبعیض میذارید؟"

و با صدایی که میلرزید و چشمهای خیس، به استادش نگاه کرد. استاد خیلی معذب شده بود و به کلاسی که فریز شده بودن، نگاه کرد و بکهیون گفت:"این سه تا عکس رو ببینید؟ حتی خروج مایع رو کامل از سوراخ گرفتم... پاشیدنش، اوج گرفتنش، ریختنش روی بدن، تمام قطرات رو میتونید اینجا ببینید. کجای کار من بده؟ یه دلیل منطقی بگید چیش بده و من ایده ام رو عوض میکنم."

استاد کلافه گفت:"این ابتذاله بکهیون، ابتذال."

بکهیون ناباورانه نگاهش کرد و عکسهاش رو جمع کرد و با بغض گفت:"ابتذال افکار قدیمی آدمهاییه که فکر میکنن چون قدرت دستشونه، میتونن احساسات بقیه رو به بازی بگیرن. شما به عنوان یه استاد به کار من حتی نگاه هم نکردید. من عوضش میکنم، چون مجبورم. چون من دانشجوی شما هستم و شما استادید و نمره من دست شماست. ولی کارما همینطوری یه جا واینمیسته استاد عزیز. یه جا، یکی از تو بالاتر پیدا میشه که بزنه تو حالت."

BonBonWhere stories live. Discover now