part 17

692 189 60
                                    

یونگی کمرمو محکم‌تر گرفت. چی؟ اون می‌تونست پدرمو تحریک کنه اما من اجازه نداشتم؟ پدر گفت:

" مراقب باش. تو هنوز بخشی از پَک هستی."

تهیونگ به حرف اومد:

" نباید نامجون رو بیشتر از این منتظر بذاریم."

این بار بدون هیچ حادثه‌ای وارد اتاق نشیمن شدیم. نامجون کاوالارو جلوی پنجره منتظر بود و با تلفن صحبت می‌کرد. تلفن رو قطع کرد و به طرف ما برگشت. وقتی چشم‌های سرد الفاش روم قفل شد مجبور شدم رعشه‌ی امگام و بدنمو سرکوب کنم. جدا این مرد، یه آلفای یخ و بی‌احساس بود.

یهو واقعاً ترسیدم. موضوع زیادی جدی بود. آخرین باری رو که انقدر به طرز وحشتناکی درمونده و عاجز بودم یادم نمیومد. نامجون کاوالارو با صدای بی احساس خودش گفت:

"یونگی،  تهیونگ و جونگ‌کوک "

و با مکث اضافه کرد:

"جیمین !"

شوک زده از جام پریدم. فکر می‌کردم طوری وانمود کنه که انگار من ارزشم کمتر از اینه که بهم سلام و خوشامد بگه، درست مثل کاری که پدرم کرد. سرمو کمی خم کردم و گفتم:

" آقا."

از این کار متنفر بودم اما الان خوب می‌دونستم چی به صلاحمه. نامجون پرسید:

" متوجهی کاری که کردی خیانت بوده؟"

نمی‌دونستم چه جوابی بدم. اگه باهاش موافقت می‌کردم که به فنا می‌رفتم و اگه هم موافقت نمی‌کردم این مردو عصبانی می‌کردم، کسی که می‌تونست تصمیم بگیره منو بکشه.

"جیمین نامزد منه، و اگه فرار نمی‌کرد تا الان همسرم شده بود. به نظرم برادرم به عنوان کاپوی فمیلیا باید تعیین کنه که اون مستحق مجازات هست یا نه."

چشم‌هام از یونگی به سمت تهیونگ که نگاه سختش لرزه‌ی دیگه‌ای به پشتم انداخت رفت. منِ امگا بین یه مشت آلفای وحشی و ترسناک گیر افتاده بودم که یکی از یکی ترسناک تر بودن . پدر که از رایحه الفاش میشد کلافگی رو فهمید غرغر کرد:

" این مسخره است."

هرچند به نظر نمی‌رسید نامجون از این حرف آزرده شده باشه گفت:

" فکر کنم شما هنوزم می‌خواین ازدواج کنین؟"

یونگی بدون تردید گفت:

" آره."

البته هیچ کس به خودش زحمت نداد بپرسه من چی می‌خوام، اما خوب می‌دونستم که الان نباید دهنمو باز کنم. نه وقتی که اوضاع می‌تونست خیلی بد برام تموم بشه. نامجون و پدر به هم نزدیک‌تر شدند و برای لحظه‌ای آروم صحبت کردند. پدر در آخر به هیچ وجه خوشحال به نظر نمی‌رسید. شاید چون میخواست بلایی بدتر سرم بیاره . نامجون رو به من کرد و گفت:

𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐞𝐝 𝐛𝐲 𝐇𝐀𝐓𝐑𝐄𝐃 {yoonmin}Where stories live. Discover now