part 26

793 181 70
                                    

دست یونگی دور کمرم سنگینی می‌کرد، نفسش مقابل گردنم گرم بود ، بوی رایحه ودکای الفاییش همه هوای اطرافم احاطه کرده بود و پایی که روی پام انداخته بود داشت جریان خونمو قطع می‌کرد، پس چرا بیدار شدن کنارش به طرز عجیب غریبی حس خوبی داشت؟

دستشو کنار زدم و از تخت بیرون رفتم و فوری سر پا شدم. یونگی بیدار نشد. موهاش ژولیده و به هم ریخته بود و چهره‌اش توی خواب بی‌ریا و آروم بود.درست مثل یه پسربچه معصوم و بازیگوش اروم خوابیده بود . دستمو دراز کردم ولی قبل از اینکه بتونم انگشت‌هامو روی پیشونیش بکشم جلوی خودمو گرفتم. من چم شده بود؟

یه قدم عقب رفتم. نگاهم روی مچ بند الکتریکیِ رها شده روی عسلی نشست و یه فکری به سرم زد. مانیتور رو قاپیدم و به سرویس بهداشتی هجوم بردم. این وسیله با آب خراب نمی‌شد. هر چی باشه می‌تونستی باهاش دوش بگیری ولی شاید می‌تونستم بندازمش توی توالت و سیفون رو بکشم. البته نه اینکه یونگی نتونه به ساندرو بگه یکی دیگه براش بیاره ولی این حرکت پیغام قشنگی می‌فرستاد. مچ بند رو توی توالت شناور کردم و سیفون رو کشیدم. بدبختانه گیر کرد.

" تو الان سیفون رو روی مچ بند الکتریکیت کشیدی؟"

یونگی اینو با یه صدای گرفته از خواب پرسید. چرخیدم. در حالی که دست‌هاشو جلوی سینه برهنه‌اش بغل زده بود توی چهارچوب در ایستاده بود و حالتی از تفریح و سرگرمی روی چهره مغرورش نشسته بود.

" سعی کردم ولی گیر کرد."

در حالی که می‌خندید نزدیکم شد و جفتمون به کاسه توالت خیره شدیم.

" و حالا کی قراره از اونجا بیارتش بیرون؟"

" تو؟"

یونگی دستشو به سمت پایین دراز کرد ولی بازوشو گرفتم.

" نمی‌خوای دستکشی چیزی دستت کنی؟"

با تفریحی که به سختی می‌شد گفت مخفیش کرده جواب داد:

" تمیزه و بعدش هم می‌تونم دست‌هامو بشورم.
دست‌های من به چیزای بدتر از اینم خوردن، باور کن."

با بالا انداختن شونه‌هام رهاش کردم.

" هر کاری دلت می‌خواد بکن."

مچ بند الکتریکی رو برداشت و لبه روشویی گذاشت بعد شورت باکسریش رو پایین کشید و در حالی که باسن سفتش رو برام به نمایش می‌ذاشت روانه حمام شد. آب رو باز کرد و قبل از اینکه دوباره با یه شق شدگی سفت و سخت مقابلم قرار بگیره زیر جریان آب رفت.

" می‌خوای بهم ملحق شی؟"

مسواکمو برداشتم.

" نه ممنون."

به زور جلوی خودمو گرفتم که یونگی رو حین دوش گرفتن تماشا نکنم. یه حسی بهم می‌گفت از عمد داشت طولش می‌داد. آب بسته شد و یونگی در حالی که خودشو با حوله خشک می‌کرد از اتاقک حمام بیرون اومد. با سرش به مچ بند الکتریکی اشاره کرد.

𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐞𝐝 𝐛𝐲 𝐇𝐀𝐓𝐑𝐄𝐃 {yoonmin}Where stories live. Discover now