ps, I love You |Z.M| • |L.S|

8

سرعتش رو کم تر کرد.
خم شد و از روی پاتختی گوشیش رو برداشت.

- چی شده؟
لویی - کجایی؟ بروک میگه نرفتی پیشش هنوز.

چشم هاش رو چرخوند.
لویی - صدای چیه داره میاد؟

زین - به .. به نظرت .. این .. این ساعت .. من .. کج.. کجا میتو .. نم باشم؟ گاااد .. لویی خوشت .. اووف.. خوشت میاد .. ارگاسم مردم‌.. رو .. خراب ک..کنی؟

برای چند ثانیه لویی ساکت شد.
حالا تنها صدایی که توی اتاق بود صدای بهم خوردن بدن های اون دو نفر و ناله های پسری بود که زین حتی اسمش رو هم یادش نمیومد.

لویی - فاک! الان داری....؟؟؟؟
زین - آره لویی دارم سکس میکنم! گاد... تا چند ساعت دیگه .. میرم خونه بروک .. پس ..اوه.. نگران نباش.

زین که تازه یکم نفسش بالا اومده بود بی حوصله گفت قبل از اینکه گوشی رو قطع کنه و یه گوشه پرت کنه.
نیشخندی زد و سرعتش رو دوباره زیاد کرد.

" گاااااااد "

***

لویی پوف محکمی کشید.
لویی - مرتیکه گاو! شاید میخواستم یه چیز مهم بهت بگم قطع چرا میکنی آخه..

اس ام اسی برای زین فرستاد. فقط میتونست امیدوار باشه که زین این اس ام اس رو ببینه.

با یادآوری مکالمش با زین صورتش رو جمع ‌کرد.
لویی - فاک یو زین. اه لعنتی چندش..

گوشی رو روی کابینت گذاشت و با ظرف پاپ کرن به اتاق برگشت.
نایل - کل فیلم رو از دست دادی لویی. چرا انقدر طولش دادی؟

ظرف پاپ کردن رو تو دست لویی که به سمتش دراز شده بود گذاشت‌.
نایل حتی زحمت اینکه سرش رو برگردونه و نگاش کنه هم به خودش نداده بود.

لویی - زنگ زدم ببینم زین کجاست.
لویی روی مبل نشست و به تماشای فیلمی که مدت زیادی ازش رو از دست داده بود گذروند.

ده دقیقه گذشته بود و توی تمام این ده دقیقه لویی سعی کرده بود روی دیالوگ‌ها و فیلم تمرکز کنه ولی فقط نمیتونست!

گاد دلش میخواست اون ظرف پاپ کرن رو توی سر نایل خورد کنه.
مگه میشه آدم انقدر پر سر و صدا باشه؟

صدای خرچ خرچی که نایل از خودش در میاورد داشت روانیش میکرد.
دوباره به ساعت نگاه کرد.

۲۵ : ۱۰ دقیقه.
هری به نفعش بود که زودتر می اومد وگرنه وقتی برگشت با جنازه ی نایل رو به رو میشد.

...

نایل تلویزیون رو خاموش کرد و بدنش رو کش داد.
نایل - واو چه فیلم خوبی بود!

لویی دوست داشت توی صورتش داد بزنه و بگه که اگه صدای خرچ خرچ دهن تو نبود بهتر هم میشد. اونجوری شاید لویی هم میفهمید موضوع فیلم‌چیه.