9. game on ;)

2.2K 321 52
                                    

با احساس سنگینی که روی بازوش بود چشم هاش رو باز کرد.
دست هاش دور یه پسر مو مشکی حلقه شده بود و سر اون پسر روی بازوش بود.

چشم هاش رو چند بار باز و بسته کرد تا بتونه دقیق تر ببینه.
پسر توی بغلش تکونی خورد زیر لب غر غری کرد.

صورتش رو به بازوی لیام مالید.
لیام خنده ای کرد. احتمالا هنوز هم خسته بود که داشت توهم میزد.

چند دقیقه ای به همین منوال گذشت تا اینکه پسر مو مشکی تو بغل لیام چرخید و اینبار لب هاش به سینه ی لخت لیام چسبیدن.

لیام - شت!
توهم‌ها نباید تا این حد واقعی باشن و لیام حتی میتونست تر بودن لب های اون پسر رو هم حس کنه.

حتی نمیتونست صورت اون پسر رو خوب ببینه.
سعی کرد بازوش رو از زیر سرش بیرون بکشه و اینکار باعث شد پسر مو مشکی یکی از چشم هاش رو بار کنه و سرش رو بالا بیاره.

لیام - فاک!
زین - وات د هل؟

هر دو با فریاد از هم دور شدن و با تعجب به هم نگاه کردن.
لیام - تو.. تو اینجا چیکار میکنی؟

زین - من اینجا چیکار میکنم؟ تو اینجا چیکار میکنی؟
لیام - مثل اینکه اینجا خونه منه ها!!

زین برای چند ثانیه سکوت کرد و به لیام خیره شد.
انگار هنوز‌ مغزش روشن نشده بود.

و علاقه ای هم به روشن شدن مغزش نداشت. هنوزم خوابش میومد.
زین - اووف شت. حالا هرچی! مزاحم نشو میخوام بخوابم.

لیام - وات د هل؟
زین با دستش لیام رو به عقب هل داد قبل از اینکه بچرخه و پشتش رو بهش بکنه.

لیام با تعجب به خونسردی زین نگاه کرد! این رفتاری یه آدمیه که صبح رو توی تخت یه غریبه بیدار میشه؟

سرش رو چرخوند. گوشیش رو از روی پاتختی پیدا کرد.
دو و نیم؟؟ زین سرکار نمیرفت؟

شونه ای بالا انداخت و از جاش بلند شد.
دوش طولانی گرفت و بعد زدن مسواک از حموم خارج شد.

زین هنوز هم روی تخت خوابیده بود.
عجیب بود ولی لیام به تنها چیزی که میتونست فکر کنه این بود که چقدر دلش میخواست هر روز این طور باشه.

لباس هاش رو برداشت و از اتاق بیرون رفت.
حدس اینکه بقیه صبح زود خونه رو ترک کرده باشند اصلا سخت نبود.

همه میدونستن لیام خیلی آدم مهربونیه ولی فقط تا قبل از اینکه بخوای از خط قرمز هاش عبور کنی و تختش خط قرمزش بود.

خط قرمزی که الان یه پسر مو مشکی خواب الود روش خوابیده بود.

هرچند اگه الان تو خونه هم بودند قرار نبود اون لیام عصبانی و ترسناک رو ببینند.
چه صحنه ای بهتر از بیدار شدن کنار زین؟

ps, I love You |Z.M| • |L.S|Where stories live. Discover now