1. It was okay? ~Chanbaek

1.1K 72 20
                                    

آهنگ پیشنهادی: Dusk Till Dawn - Zayn ft. Sia
Here it comes...

*****

-نگران نباش بکهیون...چیزی نمیشه

+من به یه فن درباره رابطمون گفتم و اونم صدامو ضبط کرد. الان کل دنیا دربارمون میدونن. یکم غیر قابل قبوله. فکر نمیکنی؟

لحنش عصبی بود. چانیول با اخم محوی موهایش را کنار زد.

-گور بابای دنیا. از حرفی که زدی یه هفته میگذره و تو هنوز صحیح و سالم اینجایی. اگه لی سونبه نیم میخواست کاری کنه تا حالا کرده بود.

بکهیون روی صندلی ای نشست و به پنجره خیره شد. به پرنده هایی که با سرمستی در آسمان خودنمایی میکردند نگاهی انداخت و نیشخند تلخی زد.

+اگه کاری نکرده واسه اینه که تو این یه هفته پام نرسیده کمپانی. به محض اینکه برم دمار از روزگارم در میارن.

چانیول آه کشید.

-آروم باش بکی. هر گوهی که بخورن اکسوالا میفهمن و خود اس ام باید تاوان پس بده. فنای ما از اف بی آی هم دقیق ترن. آروم باش. کل هفته رو درباره همین حرف زدیم.

بکهیون روی مبل کنار چانیول نشست. دستش را با حالتی دعوت کننده تکان داد و چانیول در آغوشش جای گرفت.

+فقط نگرانم چان. مطمئنم فردا که بریم اس ام برخوردشون دوستانه نیست. نمیخوام به شغلمون یا به تو آسیبی برسه

-بیخیال بک. فقط سعی کن بخوابی. فردا اتفاقی نمیفته.

چانیول چرخید و به او لبخند زد. لب هایشان را به هم رساند و روی لب های بکهیون زمزمه کرد:

-نمیزارم بهمون آسیبی برسه. خودمم باهات میام. هیچ کس چیزیش نمیشه.

+قول میدی؟

-قول میدم.

(نیم ساعت با تصور این صحنه زیادی سافت شکنجه شدم. شماها هم باید شریک میشدین)

×××××

هوای درون ون سنگین بود. دوازده پسر جوانی که در ون نشسته بودند در عین خنده نگران بودند. جوک های جونمیون و تلاش های مکنه ها برای برگرداندن جو معمول شاد جمعشان بی ثمر بود. ون ایستاد. در حال پیاده شدن بودند که چانیول متوجه ریتم به هم خورده تنفس پسر کوتاهتر و لرزش هایش شد.

-بک! کسی بهمون آسیب نمیرسونه اوکی؟ نه به من نه تو. نفس عمیق بکش و اروم باش.

پسر بلندتر پسر دیگر را در آغوش کشید.تنفس پسر دیگر به طرز محسوسی آرام شد و لرزش هایش کمتر.

-با هم میریم تو.

بکهیون سری تکان داد و در حالی که دست چانیول را مانند لنگری که او را به دنیای واقعی متصل نگه داشته بود گرفته بود،به سمت ساختمان قدم برداشت. به کارمندان کمپانی که به آنها و دست های متصلشان نگاه هایی تحقیر آمیز می انداختند توجه نکردند و با هم به سوی اتفاقات پیش رو رفتند.

My gay imagines?!Where stories live. Discover now