2. All The Love, Harry ~ Larry

769 33 24
                                    

این چپتر یه حالت نامه طور داره.

بعد خوندن آپدیت آلویز یو احساساتم خیلی آسیب دیدن...ساری لاوز باید اینو مینوشتم

شیپ فرعی:زیام

اگه یه لری این و جونتونو دوس دارین نخونین

اهنگ توصیه ای: Promise-EXO

لذت ببرین یا عر بزنین.

احساساتتونم بندازین تو سطل آشغال
انداختین؟
خوبه

*****

9/28/2023
لویی عزیزم، سلام

یه مدتی هست که ندیدمت ولی هیییی حدس بزن چی شده؟

امروز سالگرد ده سالگی ابدی شدن عشقمونه.

منم خوبم لاو، ممنون که پرسیدی. آره، دارسی هم خیلی بزرگ شده. هنوزم عاشق ددیشه. الان ۸ سالشه(خودت که حواست هست؟آره میدونم، تو پدر نمونه ای هستی که به بچه سه ساله یاد میده کجا و چطور از میدل فینگرش استفاده کنه.بهترین پدر دنیا).

دیزی و فوبی و لوتی و جما و همه هم سلام میرسونن.

الان چهار سال و ۶ روز از آخرین باری که دیدمت میگذره. آخرین بارو خوب یادمه.

دارسی رو بغل کردی و دم گوشش چیزی زمزمه کردی که من هیچوقت نفهمیدم چی بود. با دو گوشی های فرفریش بازی کردی(تازه بلند شده بودن. یادته ازم قول گرفتی هیچوقت کوتاهشون نکنیم چون تورو یاد موهای من میندازه؟ اگه میخوای بدونی، سر قولم موندم. هنوز بلندن)و قول دادی که زود برای سالگرد ازدواجمون برمیگردی. منو بوسیدی و بغل کردی(یعنی هنوز بوسه هات مزه شیرین وجودتو میدن؟)و گفتی دوستمون داری. بیشتر از هر چیزی تو این دنیا.

هی از موضوع پرت شدم. روز ازدواجمونو یادته؟

پسرارو یادته؟ زیامو یادته که ساقدوشامون بودن و وقتی همو بوسیدن چند نفر فک کردن اونا من و توییم و کف زدن؟ یادته چقدر چشمات اون روز زیبا بودن؟ نگین آبی انگشتر منو یادته؟ یادته انگشترت با اون نگین سبزش انگار سرنوشتش فقط این بود که رو دست تو بشینه؟ فقط تو؟ یادته بوسه اون روز چقدر نرم بود؟

روزیو یادته که دارسی بدنیا اومد؟ لری شیپریو یادته که کپی وجود زیبات بود و واسه جون دادن به همچین مخلوق زیبایی هیجان زده بود؟ اولین باریو یادته که بغلش کردی و زدی زیر گریه؟ از اون موقع فقط سر مرگ جوانا دیدم اون جوری گریه کنی. یادته همون ثانیه تصمیم گرفتیم اسم وسطشو به جای جولیا که سرش توافق کرده بودیم جوانا بذاریم چون اون فقط خیلی زیاد شبیه اون فرشته بود؟ یادته همون ثانیه لبخند زد و چشمای زیباش نیمه باز شد و اون لعنتیای پرستیدنی از فیروزه هم فیروزه ای تر بودن؟

یادته روزی که دارسی و من و تو پیش یه کارشناس تست هوش دادیم و وقتی معلوم شد هوش دارسی از جفتمون بیشتره ذوق کردی؟ اولین باری که حرف زد؟ وقتی به جای یه کلمه یه جمله گفت؟ با جمله "بابا دوشت دالم" در حالی که به سمتمون تاتی تاتی میکرد و تو چشمامون خیره شده بود مارو کشت؟

تمام وجودم، ماه و ستارگان من، چی میشد سوار اون هواپیما نمی شدی؟

نمیدونی وقتی ۲۴ ساعت بعد از اینکه از خونه رفتی خبر سقوط هواپیمای شماره ۶۲۷ به مقصد لس آنجلس اعلام شد چه حالی داشتم؟

نمیدونی بزرگترین آرزوم اون موقع این بود که یه بار دیگه تورو تو آغوشم بگیرم؟

نمیدونی دارسی وقتی گریه های منو دید تنها کاری که کرد قدم برداشتن به سمتم و بغل کردنم بود؟ چرا نبودی ببینی دختر چهار سالمون تو ۶ روز به اندازه ده سال بزرگ شد؟

وقتی دو روز بعد بهم زنگ زدن که اعلام کنن رسما مطابقت دی ان ای با لویی تاملینسون پیدا کردن دنیا رو سرم خراب شد.

آسمان آبی من، چی میشد وقتی گوشیت رو بهم رسوندن اولین چیزی که بعد باز کردنش میدیدم صفحه ای از نوت پدت نبود که روش با دست خط شلخته ای نوشته شده بود دوستت دارم؟

فرشته من، یادته میخواستیم ۲۸ سپتامبر همون سال عشقمون رو به دنیا اعلام کنیم؟ تو روز سالگرد ازدواجمون رسما بگیم وجودمون به هم گره خورده؟ بگیم همیشه عاشق هم بودیم و هستیم؟

فنایی رو از اون بالا دیدی که زندگی بدون تو واسشون معنا نداشت؟ که نفساشونو قطع کردن تا بیان پیش تو و جوانا؟ دیدی تو مراسم تشییع جنازت چند میلیون نفر حضور داشتن؟ دیدی رکورد زدی فرشته چشم آبیم؟

دیدی تشییع جنازت با سالگرد عشقمون یکی شد عزیزم؟ دیدی همون روز طبق برنامه کل دنیا فهمیدن که من عاشقتم چون با دارسی تو بغلم تا دو ساعت بعد از پایان مراسم اونجا نشسته بودم؟ دیدی اشکای دارسی رو که واست ریخت؟ دیدی به محض اینکه دیدم داره هوا سرد میشه برای اینکه دارسی سرما زده نشه بلندش کردم و با خودم بردم؟ دیدی مثل یه فرشته تو بغلم خوابیده بود و جای اشکاش رو صورتش خشک شده بود؟

دیدی بعد از اینکه رفتی چقدر واسه دخترمون قوی بودم؟ دیدی دارسی جوانا استایلینسون چقدر خوب بزرگ شد وقتی نصف زندگیمون پیشمون نبود؟

من میدونم تو همیشه مواظبمونی لوبر. میدونم چون منو نجات دادی. چون من پنج دقیقه قبل از اینکه بمب منفجر شه از محل کنسرت من و نایل و زین و لیام خارج شده بودم(چطور میتونم بنویسم وان دایرکشن؟ بعد از رفتن تو هیچوقت وان دایرکشن وان دایرکشن نشد). و بمیرم برای دل مهربونت که محلی که بمب منفجر شده بود رو خالی کرده بودی. فنایی که تا یک دقیقه قبل نزدیک بمب بودن گفتن حس کردن یه نیرویی از اون مکان هلشون میده و همشون اون لحظه یاد تو افتادن فرشته من. میدونم چون وقتی اتوبوسی که دارسی واسه یه اردو از طرف مدرسش توش بود چپ کرد تنها کسی که فقط به خاطر اینکه گردنبندش به گردنش فشرده شد یه خراش برداشت دارسی بود. باور کن میبینمت لو. تو کل زندگیم.

همه اینارو واسه این گفتم که بدونی هرجا که باشی عشقم بهت کم نمیشه.

همیشه عاشقت میمونم لویی ویلیام تاملینسون. همیشه تو.

All the love,
Harry

*****

اوکی خودمم مردم.اگه از گریه جر خوردین تنها نیستین

ناموسا نظر بدین لنتیا.ووتم یادتون نرههه^^

عال د لاو،
Az. Stylinson

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 31, 2019 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

My gay imagines?!Where stories live. Discover now