C A S I N O [Z.S]

Ep 05

[Song: Imagine Dragons - Believer ]
زمان حال
Harry's pov
Wednesday Night /After Opera Show
ادامه ي پارت قبل

هري ماشينو دم در پارك كرد و از ماشين پياده شد.

پله هاي ورودي خونه رو بالا رفت و زنگ زد
چند ثانيه طول كشيد تا آلن در رو باز كنه.

چهره ي ژوليده و نامرتب آلن هري رو به خنده واداشت.
انگاري ك خواب بوده و با ترس از خواب پريده بود.

-وااااو...هي هري!
آلن خميازه اي كشيد و در رو باز گذاشت ك فضا براي ورود هري فراهم بشه.

هري هم از بس عصبي بود اصلا حوصله ي مسخره بازياي هميشگي الن رو نداشت.

-اين وقت تو اينجا چيكار ميكني؟
الن جسورانه سوال كرد و روبه روي هري نشست

+زين قبول نميكنه!

-چيو؟

+من رفتم باهاش صحبت كردم...همينطور با كوين...يا ريچل...

-چجوري؟
الن تعجب كرد.

+اونا يه قرار خانوادگي توي سالن اپرا داشتن...

-خوب نميخواي بگي چرا؟چرا قبول نكرد؟

+نميدونم.اون خيلي تغيير كرده.
ميخوام فردا يا پس فردا برم كازينو...

-كازينو؟؟؟مگه زده سرت پسر؟
كوين بفهمه ك كارت تمومه!

+چجوري ميخواد بفهمه؟

-بنظرم كار غلطيه!اگه فك كردي ك باهات ميام كور خوندي!

+من بايد زينو متقاعد كنم...اون نميخواد باور كنه ك اون قضييه هنوز تموم نشده.

-هري تو حالت خوبه؟
چند وقته ك نخوابيدي؟

+به قيمت جونمم ك شده بايد زين رو حالي كنم.حتي اگه مجبور شم به باباش همه چيو بگم.

الن پوزخندي ميزنه و ميگه
-ههه..اره كوين هم زنده ت ميزاره.

هري جوش مياره و يهو داد ميزنه

+لعنتي تو اصن ميفهمي من چي دارم ميگم؟

-چرا داد ميزني رواني؟!
چي شده؟

هري كمي بلند ميشه و از توي جيب شلوارش پاكت كوچيكي رو برميداره و محكم ميندازه روي مبل

الن جلو ميره و پاكت رو برميداره

پاكت رو باز ميكنه و داخلشو نگاه ميكنه.
يه عالمه عكس پولارويد از زين و البته هري.