8 o'clock | HopeminJin

2.6K 142 40
                                    

توضیحات قبل از شروع اینکه، +20 میتونم بگم هستش، و خب، شما جیمین رو طبق کلیشه ها یه پسر ریزه و خجالتی در نظر نگیرید اصلا. جین اینجا یه پسر حدودا 18 – 19 ساله س در حالی که جیمین و هوسوک به ترتیب 22 و 25 ساله ان.

8 O'clock

جین با اخم و جدیت روی نیمکت خم شد و دهنش رو باز کرد تا عضو نیمه سختی که جلوش گرفته شده بود توی دهنش جا بده. هنوزم می تونست برنده بشه نه؟ هرچند، خودش هم مطمئن نبود که چطور قضایا به اونجا کشید...

5 ساعت قبل

جین از ماشین پیاده شد. ون جدیدش با شیشه های دودی شده ش بهش ابهت بیشتری می داد.

اون تا سه ماه پیش، فقط قهرمان کشوری تو رشته ی تیر اندازی بود اما تو آخرین مصاحبه ش با یکی از روزنامه های معروف، مدیر یک تولید شرکت ست های ورزشی برای تبلیغ یه برند کفش ورزشی بهش پیشنهاد قرار داد مدلینگ داده بودن... و جین هم که دلیلی نمی دید از زیبایی های ظاهریش - علاوه بر استعداد های ذاتیش- پول در نیاره راحت قبول کرده بود.

حالا اون شرکت اون روز صبح براش یه ون اختصاصی به همراه یه دستیار شخصی فرستاده بود تا اون رو تا آتُلیه ی شرکت برای عکسبرداری همراهی کنه.

زندگی یه مدل از زندگی یه قهرمان هم شیرین تر بنظر می رسید!

جین عینک آفتابیش رو با ورود به ساختمون برنداشت. اول منتظر شد کمی جلو بره و با ظاهر نیمه مرموزش توجه خبرنگار ها رو جلب کنه و بعد ... عینک رو طوری از صورتش کشید که موهای لختش کمی روی هوا تکون بخوره.

با خودش فکر کرد ؛

" لعنت. من یه نابغه ام. باید می رفتم بازیگر می شدم. البته اگر کسی می فهمید چقدر کارم درسته حتما مراکز علمی رو هوا من رو شکار می کردن."

دستیارش که یه دختر قد بلند بود بنظر می اومد تجربه ی کار با افرادی مثل جین رو داشته باشه چون وقتی دید تجه خبرنگارها داره بهش مزه میکنه خیلی سریع تر اون رو به ورودی هدایت کرد.

دونگ هان، دستیارش با ورود به اتاق اصلی گریم جین رو معرفی کرد و دخترهای گریمور و مسئول های آرایش مو همگی دور تا دور جین جمع شدن و بهش خوش آمد گفتن.

بین اون ها کمی عقب تر مسئولین تعویض لباس با لبخند بهش نگاه می کردن و بطور کلی همه چیز خیلی خیلی خوب بنظر می اومد... به جز... یک نفر...

یه پسر با مو های روشن، قد بلند و ابروی شکسته که با حالت بی حسی به جین زل زده بود. به ثانیه نکشید که دونگ هان براش توضیح داد:" ایشون جونگ هوسوک هستن."

هوسوک فقط ابرویی بالا برد و زمزمه کرد:" تو باید جدیده باشی." و با اون حرف با حالت خاصی همدیگه رو برانداز کردن.

Kpop OneShot BoyxBoyWhere stories live. Discover now