#93_The Greatest Show_PATD

236 48 7
                                    

#93

من:هی نایل؟کجا رفتی تو؟

نایل:رفتم بیرون،حوصلم سر رفت خب

من:پسره ی کله شق من فکر کردم تو میخوای کل روزو بخوابی رفتم برا خودم کتاب خوندم،مگه لیام نگفت از خونه نریم بیرون؟

همون لحظه در باز شد و لیام اومد،با تعجب بهم نگاه کردیم

لیام:آره من گفتم نرید بیرون،نایل جایی رفته؟

من:بفرما مستر هوران،برگرد هرجا هستی،زود

نایل:داری شلوغش میکنی دیگه

من:برگرد خونه هوران

نایل:باشه باشه..شت،کجا میبریش

صدای دادش تو گوشم پیچید

من:نایل؟نایل؟الو؟نایل صدامو میشنوی؟

لیام:چی شد؟

من:ی صدایی مثل موتور یا همچین چیزی اومد

لیام:شاید گوشیشو زدن

من:شت

لیام:چرا حرف گوش نمیده؟خطر داره جون همه ی ما رو تهدید میکنه..من از خودم که حرف نمیزنم

کتشو پرت کرد رو مبل

من:تقصیر منه

لیام:بس کن زین،هرچی میشه که تقصیر تو نی

من:رفتم تو کتابخونه نشستم حواسم بهش نبود

لیام:رفتی که رفتی،نایل بچه که نیست

من:حالش خوب نبود

لیام:بسه دیگه،قرار نیست هرکی هرگوهی میخوره تو خودتو براش مقصر بدونی

صداش داشت بالا میرفت ولی داشت جلوی خودشو میگرفت
نفس سنگینی کشید و با گوشیش به یکی زنگ زد

لیام:این شماره ای که میگمو تا رسیدی اداره اول ببین لوکیشنش کجاس،بعد بهم خبر بده،شاید لازم باشه گوشیشو کامل مسدود کنی
هرکاری میتونی انجام بده تا اطلاعاتش پاک شه فهمیدی؟

عصبی بود و راه میرفت

من:لیام

لیام:بعله

راه میرفت و بهم نگاه نمیکرد

من:ازم ناراحت نباش

لیام:عصبیم

من:هوفف،باشه

خواستم برم ک صدای باز شدن در متوفقم کرد

با دیدن نایل نفسمو دادم بیرون

من:پسر واقعا چی میشه تو ی بار حرف گوش بدی؟

نایل:گوشیمو زدن،تمام..راهو دویدم

نفس نفس میزد و رفت رو مبل نشست

لیام:کجا بودی که ازت دزدین؟

Depend On HimWhere stories live. Discover now