4-دردسر

1.5K 361 391
                                    

پ- پسرا بالاخره زنده رسیدین بالا؟

پایپر سبک بال میخنده و اول از همه دست لیام رو که روی پله آخر ایستاده میگیره و میفشاره؛
ببوسش پایپر.
لطفا به جای من ببوسش .

بهش بگو چقدر دوستش داری پایپر؛
به اندازه تمام دفعاتی که بهش نگفتم، بهش بگو که چقدر دوستش داری .

توی پاساژ که با رنگ طلایی رنگی میدرخشه، پشت سر پایپر به راه میوفتیم و میزاریم دختر هیجان زده به سمت لباس عروسی های مورد علاقش راهنماییمون کنه:

پ- این چطوره؟

به پنجمین لباسی که توی ده دقیقه نشونمون داده بود خیره میشم ؛
نه لیام لباس های پف دار دوست نداشت.سر تکون میدم .

نگاهم رو به مرد کنارم برمیگردونم؛
با استایل مردونه ای پشت شیشه ایستاده بود و دستهاش توی جیب شلوار‌ تنگش فرو رفته بودن .

نوک بینی و گوشهاش قرمز بود و مشخص بود سردشه؛ کاش میشد انقدر ببوسمش تا گرم بشه .

ل- اگه تو دوستش داری خوبه

چرا انقدر مردی؟
بهش بگو این مدل رو دوست نداری! لعنت بهت .

نگاهم رو از لباسی که پشت ویترین میدرخشه میگیرم و سرم رو پایین میندازم .
کاش میشد صورتم رو توی یقه های پالتوم مخفی کنم اما نمیشد .برای همچین چیزی ساخته نشده بود .

بیشتر توی پاساژ راه میریم و پیشنهادات پایپر رو از نظر میگذرونیم؛
توی زرق و برق بزرگ شده بود اما از لباسهای سنگین و سنگ دوزی شده فرار میکرد . قیمت و مارک رو مد نظر نداشت، دنبال ساده ترین لباس میگشت .

برخلاف اینکه توی فضای کثیف هالیود زندگی کرده بود اما میتونستم ببینم از اون فراری بود؛
از‌ مادیگرایی و زندگی پر از تظاهر .

تازه میفهمیدم چرا لیام انتخابش کرده بود؛
حق داشت، خیلی هم حق داشت .
چرا من حق نداشتم که لیام رو انتخاب کنم؟
این چه خوره لعنتی بود که نمیزاشت یک مرد رو به جای یک زن در مقابل خودم تصور کنم؟

پ-زین میشه تو یه کمکی بدی؟آقای نقاش، من که میدونم سلیقت حرف نداره

لباس عروسِ مَردم رو انتخاب کنم؟
حتما چرا که نه؟

کنار لیام می ایستم و بالاخره با دقت به لباس‌های پشت مغازه خیره میشم اما تنها چیزی که نمیبینم لباس های پشت ویترینه ؛
چشمهام انعکاس مرد کنارم رو توی شیشه دنبال میکنن .

لعنت بهت زین، برگرد به زندگیت! :

-این چطوره؟

به اولین لباسی که توجهم رو جلب میکنه اشاره میکنم ؛ یه لباس یک دست و بلند بدون پُف . یقه هفتی فوق العاده ای داشت و خطوط نقره ای دوخته شده از زیر سینه تا شکمش باریکی کمر رو بیشتر نشون میداد.

،،Darken/Ziam,,Donde viven las historias. Descúbrelo ahora