✿8✿

1.6K 309 29
                                    

به نفس نفس افتاده بودند. هرچه جونگین بیشتر به نوازش سینه های کیونگسو ادامه میداد بوسه های بیشتری روی پیشونی و شقیقه هاش فرود میومد.

لب و زبون کیونگسو از روی تمام اجزای صورتش میگذشت، جونگین خودشو برای واکنش کیونگسو به پیرسینگ کنار ابروی چپش آماده میکرد و در نهایت زبون کیونگسو رو همونجا احساس کرد. کیونگسو نفس تیزی کشید و با زمزمه پرسید :"خدای من، یکی دیگه؟"

جونگین متوجه مثبت یا منفی بودن این واکنش نشده بود؛ تا زمانی که کیونگسو پیرسینگشو با لبهاش محاصره کرد و مکید...

جونگین خوشحال از اینکه کیونگسو با این موضوع خوب برخورد کرده نفس راحتی کشید و با فشردن نوک سینه های کیونگسو، ازش تشکر کرد.

کیونگسو آه بلندی رو کنار گوشش رها کرد و جونگین بی اراده دوباره پایین تنه شو به سمت کیونگسو سوق داد. قبل از این هیچوقت فقط با بوسیدن کسی اینطوری تحریک نشده بود.

-"دستتو ببر تو."

جونگین قبل از اینکه بتونه جمله ی کیونگسو رو آنالیز کنه یه نیم سکته رو تجربه کرد. خدای من ،خودشه.

ماهرانه دکمه های کوچیک پیراهنش رو باز کرد، و وقتی انگشتهاش بدن ولرم و سر زنده ی اونو لمس کردند ، حاصل رفتار های تحریک آمیز و شهوت انگیزش به طور کامل جلوش وجود پیدا کرده بود و حالا هم جونگین مشتاق دونستن طعمش بود و نمیتونست از فکر کردن به این موضوع دست برداره.

قرار بود چقدر دیگه پیش برن؟! کیونگسو حس میکرد باید از این موضوع نگران باشه ولی جونگین یا موهاشو میکشید، با نقطه ی حساس زیر گوششو میمکید و برای پیشروی هرچه بیشتر اجازه میخواست. کیونگسو دیگه مقاومتشو از دست داده بود.

جونگین انگشتها و دهنش رو استادانه استفاده میکرد، مثل اینکه قبل از این، بار ها ارضاش کرده باشه... کیونگسو متوجه شده بود جونگین به تمام لمس ها و بوسه هاش واکنش های کاملا واضحی نشون میده، ناله میکنه ، به خودش میپیچه ، نفس نفس میزنه و ... و این رفتارش باعث میشد کیونگسو نتیجه بگیره که اون یه عاشق با درک و محبته!

تمام بدنش میسوخت و در عین حال خیس بود و میخواست دستهای بزرگ جونگین رو تو همه جای بدنش احساس کنه. قرار نبود اجازه ی پیشروی بیشتر از این رو بده ولی برای بیشتر از این له له میزد.

یادش نمیومد آخرین بار کی اینطوری خودشو سرزنده و سکسی و سرشار از شهوت احساس کرده.

هرچه بیشتر انگشتهای جونگین به نوک سینه هاش فشار اعمال میکردند، احساس بهتری پیدا میکرد. چون پیراهنش برای حرکات جونگین مزاحمت ایجاد میکرد، تو یه چشم به هم زدن از تنش کند و رو زمین انداخت.

مابین بوسه هاش نجواهای :"فوق العاده ای کیونگسو." به گوش میرسید. وقتی جونگین ناخنش رو به نوک سینه هاش کشید یکی از بلند ترین ناله هاشو تو فضای کابین رها کرد. اونم میخواست جونگین رو احساس کنه.

ELEVATORWhere stories live. Discover now