کلیشه های آدمای داستان

1.8K 398 221
                                    

شخصیت پردازی هم مثل عنصر های دیگه توی داستان های ضعیف، لنگ میزنه.

چند نمونه از کلیشه های شخصیتی ببینیم:

۱- نقش اصلی داستان کاملا بی عیب و نقصه، یعنی تِر هم بزنه تو هیکل همه بازم کارش درسته و هیچگاه اشتباه نکرده و هیچ گاه معذرت نمیخواد!

✔۲- همیشه یه پسری(به جز اونی که عاشقشه) توی داستان هست که دختره رو واسه.... میخواد😐

✔۳- خانواده ی دختره همیشه یا خیلی گیرن که پدر دختره رو در میارن، یا اینقدر ماستن که دخترشون شب خونه ی پسرست. کلا حد وسط نداره🤦🏻‍♀️😐

✔۴- دختره همیشه عنِ لوس بازی و خل و چل بازی رو در میاره و یه شخصیت سطحی داره ولی چون خوشگله همه برای داشتنش حنجره ها می درند و جامه ها پاره می کنند🙄

✔۵- پسر اصلی داستان هم که مغروووور اصن به دختره پا نمیده که!(😐) اصن تا حالا با هیچ دختری هم نبوده که! اصن هیشکی نمیتونه قلب این مرد رو به دست بیاره که...!
آخه خیلی آقااااست خیلییی رو خودش کنترل داره!(بالا بیارم یا چی؟🤢😐) همه خودشونو تیکه پاره می کنن ولی اون به هیشکی محل نمیده. دخترا جلوش لخت هم بشن این پاک و مطهر می مونه!😑
ولی طی یه حرکت آکروباتیک با یک نگاه عاشق دختر قصه میشه...
ولی بازم اینقدر مغروره تا نزدیکای آخر داستان به همون دختره هم محل سگ نمیذاره.
آره اینجوریاست😎😑😑

.......

چیزی مونده که نگفته باشم؟ اگه می دونید شما هم بگید

🍦🍦🍦🍦

کلیشه نخوانیم! کلیشه ننویسیم! Where stories live. Discover now