کاراکترها👨‍👩‍👦‍👦

1K 191 88
                                    

سلام بچه ها

چیزی که خیلی یه داستان رو می تونه جذاب کنه، شخصیت پردازی قوی کاراکترها ست.

چند تا نکته راجع بهش می نویسم تا بدونید شخصیت پردازی خوب چطوریه و چقدر نیتونه موثر باشه😊

☝🏻: شخصیت های شما باید پیش زمینه ای از یه زندگی رو داشته باشن
برای اینکه این تیتر براتون ملموس تر باشه از یه مثال استفاده می کنم.

لیلیان هلمن(نمایشنامه نویس) قبل از اینکه اثر اصلیش رو بنویسه، توی یه برگه جدا برای هر کدوم از شخصیت هاش یه زندگینامه خیالی می نوشت.

ایشون این اطلاعات رو به عنوان پیش زمینه برای ذهن خودش نگه می داشت و هیچ وقت به طور مستقیم اون ها رو توی نمایشنامه اش نمی نوشت بلکه نتایج اون زندگینامه رو به شکلی غیر مستقیم و دلچسب لا به لای نمایشنامه می گنجوند.

مثلا من میخوام زندگی نامه خیالی بنویسم واسه شخصیت هام.
توش از بچگی اون شخصیت شروع می کنم و اتفاقاتی که در طول زندگیش افتادن و شخصیتش رو تا به وقت شروع داستان اصلی شکل دادن رو می نویسم.

اما وقتی می خوام اون اطلاعات رو لا به لای داستان وارد کنم باید خیلی دقت کنم و اصلا به طور مستقیم اون رو نگم. یه نمونه فی البداهه براتون می نویسم که بهتر متوجه بشید:

🔴 بخشی از زندگی نامه خیالی:
بریتا ی ۶ ساله عادت داشت که به دقت ازعروسک هایش مراقبت کند. او سی و شش عروسک متفاوت داشت که سمت چپ اتاقش را رنگارنگ کرده بودند و با اینکه زیاد بودند، هیچ گاه کسی نمی دید که روی آن ها خاکی بنشیند.
او هر روز موهای عروسک ها را شانه می کرد، گرد و خاک های نداشته شان را می گرفت و با دست های کوچکش از پارچه های اضافی خیاط خانه برایشان لباس های تازه می دوخت.

❌ اشتباه استفاده مستقیم از اطلاعات:
بریتا وارد اتاقش شد و نگاهی به عروسک هایش کرد و به یاد کودکی اش افتاد که چگونه از آن ها مراقبت می کرد. او سی و شش عروسک متفاوت داشت که سمت چپ اتاقش را....
(و همین طور تا به آخر دقیقا همون کلمات رو می نویسن)

✔💯 استفاده درست و غیر مستقیم:
سارا( مثلا دوست بریتا) وارد اتاق او شد و با دیدن دیواری پوشیده از عروسک خندید و گفت: اینا دیگه چین!؟
بریتا با آن که خجالت زده شده بود لبخندی زد: اون ها... میشه گفت دوستای بچگیم بودن...
سارا متاثر و دلگیر شد: بچه ی گوشه گیری بودی؟
بریتا از سوالش وحشت زده شد و با حالتی تدافعی گفت: نه! من فقط موندن پیش اون ها رو ترجیح می دادم تا بچه های تخسی که خودشون هم خبر داشتن والدینشون چقدر پول دارن و به خودشون حق می دادن از بالا به بقیه نگاه کنن.

🚫نوع دوم به نظرتون بهتر نبود؟
به جای اینکه بیایم اطلاعات رو مستقیم و زارتی بریزیم تو داستان و تحویل خواننده بدیم، از یه رابطه ی علت و معلولی استفاده می کنیم.

کلیشه نخوانیم! کلیشه ننویسیم! Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon