☪ ۳۹ ☪

1.8K 534 355
                                    

به جلو خم شدو با صدای بلند قهقهه زد.

'تمومش کن!'

به زحمت سعی کرد انگشتاییو که بی وقفه رو شکمش وول میخوردند دور کنه. از شدت قلقلک نفس نفس میزد و مدام تو آغوش پسر دیگه تکون میخورد.

'عمراً.'

صدای بمی از دو سانتی گوشش اومدو وقتی سرشو در جهت صدا خم کرد قهقهه ش بلندتر شد.

'نه نه... خواهش میکنم. از اینکار متنفرم! تمومش کن!'

حالا تقریبا از شدت خنده نقش زمین شده بود ولی پسر دیگه قصد نداشت بیخیال قلقلک دادنش بشه.
دست و پاشو تکون میدادو سعی میکرد پسرو از خودش دور کنه ولی حلقه ی بازوهاش از پشت محکمتر شدن.

'میدونم هزار بار بهت گفتم ولی وقتی اینطور میخندی خیلی خوشگلتر میشی.'

یه جفت لب گرم رو گردنش نشست. بک آهسته چشماشو بست و حین نفس نفس زدن غرید.

'وقتی قلقلکم میدی ازت متنفر میشم.'

رو زمین به پهلو دراز کشیده بودند وبدن پشت سرش بیشتر بهش فشرده میشد. دوباره بوسه ای روی گردنش نشست وصدای بم پسر تو گوشاش خزید:

'خودت بهتر میدونی هیچوقت ازم متنفر نمیشی... مگه نه، چری؟'

صدای جیغ بلندی از خواب پروندش. با وحشت روی ملافه ها نشست واطرافشو نگاه کرد. چشمای پف کرده ش با دیدن اون فضای نا آشنا گشاد شدند. دوباره صدای جیغ بلند شدو دنبالش قهقهه ی کشداری به گوشش رسید. بکهیون پتو رو از روی پاهاش کنار زدو سریعاً از روی تخت بلند شد. بخاطر ایستادن ناگهانیش سرش درد گرفت و چشماش سیاهی رفتن. چند لحظه تو همون حالت ایستاد تا سرش و چشماش آروم بگیرن.

اونجا کجا بود؟

صدای قهقهه هنوزم از بیرون اتاق میومدو بک میتونست از رگه های بچگونه ش حدس بزنه متعلق به کیه. وقتی در اتاقو باز کرد صدای خنده ها برای لحظه ای قطع شد. چشمای سرگردونش روی آشپزخونه و اوپنش افتاد و روی چانیول و ریونگ قفل شد. چان با تعجب صورت آشفته ی بکهیونو نگاه کرد. دستاشو که همین چند دقیقه پیش مشغول قلقلک دادن پسرکش بودند رو پهلوهای ریزه ش گذاشت و از اوپن پایین اوردش. نگاه ریونگ با شیطنت و خوشحالی سمت بکهیون دوید.

_ آقای بکهیونی بیدار شدی! دیشب خوب خوابیدین؟

بک با گیجی نگاهشو روی ریونگ انداخت. دیشب؟
پسر ۶ ساله بسرعت سمتش دوید و دست آویزون بکهیونو گرفت.

_ وقتی صبح پاشدم و دیدم رو تخت بابام خوابیدین کلی تعجب کردم! آخه هیچکی بجز من اجازه نداره رو تخت بابایی بخوابه. تازه آپا برای اینکه راحت باشین روی کاناپه خوابیده بود.

•𝑫𝒓𝒆𝒂𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒎𝒆༄Where stories live. Discover now