4.partners?!

259 54 12
                                    

Third pov [ Ziam ]

هردوشون:شوخی میکنیی!!
اکسل با تعجب و خوشحالی جلو اومد
اکسل:پس همدیگرو میشناسین عالیه...من فعلا باید برم لیام همه چیزو میدونه بهت توضیح میده زین...بای!

سریع از کلاس خارج شد و دوتا پسرو تو بهت تنها گذاشت...همچنان یه جا خشکشون زده بود و بهم خیره شده بودن..زین وقتی به خودش اومد یه قدم سمت عقب برداشت

زین:من...من میرم بگم نمیتونم اینکارو انجام بدم
عقب گرد کرد و خواست درو باز کنه که لیام جلوشو گرفت
لیام:هی هی نمیتونی اینکارو بکنی!

زین با غدی کامل توی چشمای لیام زل زد
زین:و کی قراره جلومو بگیره؟تو؟
لیام چشماشو چرخوند و نفس عمیقی کشید تا اروم شه...اصلا وقت دعوا نبود!
لیام:ببین ما اصلا باهم خوب نیستیم و اینکه من اصلا ازت خوشمم نمیاد بچه!...ولی اینجا پای مدرسه در میونه...اکسل کلی زحمت میکشه و من اصلا نمیخوام ناامیدش کنم!...اگه میتونستم سولو اجرا میکردم ولی نمیشه...حالا که اکسل تورو انتخاب کرده یعنی کارت در حدی خوب هست که بتونی کنار من اجرا کنی

زین بع در تکیه زد وابروهاشو بالا انداخت و وسط حرف لیام پرید
زین:منظورت اتش بسه؟
لیام یه لحظه هنگ کرد
لیام:اممم اتش بس؟...خوب اره میشه گفت اتش بس موقت!...قبوله؟
دستشو سمت زین دراز کرد...زین با شک به دست لیام نگاه کرد اونم اصلا دلش نمیخواست اکسلو ناامید کنه اون بهش اعتماد کرده بود و انتخابش کرده بود...جدا از اون لویی و هری بهش ایمان داشتن... پس با یکم مکث دستشو تو دست لیام گذاشت
زین:قبوله!

لیام همونطوری که اکسل بهش گفته بود همه چیزو به زین توضیح داد و لیریک اهنگی که باید میخوندن هم به زین داد...زین با تعجب به برگه تو‌ دستش نگاه میکرد...اکسل گفته بود انتخاب اهنگ با خودشونه
زین:چرا این؟
لیام روی صندلیش ولو شد و پاهاشو روی میز جلوش گذاشت
لیام:این اهنگ برای اکسل و مکس خیلی خاصه...سالگرد نامزدیشون نزدیکه یطورایی میخوام سورپرایزشون کنم

ابروهای زین بالا پرید...لیام از این جور کارا بلد بود؟
زین:معلومه خیلی دوسشون داری
لیام شونه هاش رو بالا انداخت
لیام:مکس داداشمه اکسل هم فقط نامزد داداشم نیس یطورایی خودشم داداشم حساب میشه...چطوری میتونم دوسشون نداشته باشم؟

زین روی صندلی روبه روی لیام نشست و لبخند شیطونی زد
زین:پس اونقدرام که نشون میدی سنگدل نیستی لیوم!
لیام سرشو بالا اورد و با تعجب بهش نگاه کرد
لیام:لیوم دیگه چه کوفتیه؟
زین لبخند پهنی زد
زین:اسمته!

لیام:اسم من لیامه..نهایتا اونم اگه بهت اجازه بدم میتونی لی صدام کنی!
زین بی تفاوت به چشمای شکلاتی لیام نگاه کرد
زین:من ازت اجازه خواستم لیوم؟
لیام هر لحظه میتونست صندلی کنارش رو سمت زین پرت کنه...ولی برای اجرا بهش نیاز داشت و علاوه بر اون یطورایی دلش نمیومد اون صورت خوشگلو بترکونه!

The good bad guysWhere stories live. Discover now