•Ch.5:Toy•

700 140 274
                                    

قسمت پنجم:اسباب بازي

                                       _ _

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


                                       _ _

به سمت ايستگاه اتوبوس قدم برداشتم،تنها با هندزفريم تا از اين دنيا فرار كنم و از موزيكم لذت ببرم.

يهويي يه نفر نگهم داشت عمداً، پس يكي از هندزفريامو بر ميدارمو به پسر بلند جلوم خيره ميشم. " چي ميخواي؟" بهش گفتم. " واو، صبر كن ببينم، دختر كوچولو،كارت با جونگكوك چطور گذشت ؟هوم ؟ ميخواي از اين به بعد به خونش بري تا نشونت بده اون-"

با خشونت دستمو رو صورتش مي شونم " خفه شو! بخاطر خدا هم شده بزار من زندگي كنم!" صدامو با عصبانيت بالا ميبرم، از چيزي كه اين همش باهاش اذيتم ميكنه خسته شدم " عااه... چرا هميشه اينطوري اذيتم ميكني احمق؟!" با دستاي بزرگش پس سرمو ميزنه و سرم به جلو حركت ميكنه.

من دقيقاً همون واكنشو نشون دادم، ولي اونم تو جواب گردنمو با دستاش تو بغلش ميگيره و سرمو به طرف يونيفورمش ميبره تا مانع از هر كار ديگه اي بشه. " نميدونستم دستت به سرم ميرسه" مثل هميشه قد كوتاهمو مسخره ميكنه.

" يا!" تلاش ميكنم تا خودمو آزاد كنم و به ايستگاه اتوبوس برسم، ولي اون حتي يه ذره هم دستاشو شل نميكنه. " ولم كن احمق!" بهش فش ميدم و هر كاري براي آسيب رسوندن بهش انجام ميدم تا كاري كنم حركت كنه، ولي هر كاري بكنمم اصلاً مهم نيست، دهنمو با دستاي قلمبش ميپوشونه.
" اينقد پر سروصدا نب-".

" بزار اون بره" يه مرد ديگه اي وسط حرفش ميپره و دست تهيونگو ميكشه، پرتش ميكنه اونطرف و جسم كوچيكمو در بر ميگيره . داره چيكار ميكنه؟ و اوه چيزِ... سينه من به بالا تنه عضلانيش برخورد قبل از اينكه بتونم خودمو نگه دارم . سخت بود.

" آروم باش مرد ، فقط دارم با دوستم بازي ميكنم" تهيونگ يهويي ابروهاشو بخاطر بي ادبي غيرقابل درك پسره بالا ميبره.

" به نظرت اون يه اسباب بازي به نظر ميرسه؟ فكر نكنم." رو حرفش با يه نگاه عميق تاكيد ميكنه، اون رگاي برجسته ي گردنش و سفيدي چشاش كه خط هاي روشن قرمز توش به وضوح قابل تشخيصه، واقعي نيست، تا حالا نديده بودمش.

" هي ... ما فقط داشتيم شوخي ميكرديم، اعصابتو آروم كن..." سعي ميكنه تا همه رو آروم كنه و متوجه تنشي كه جريان داشته ميشه،اين پسر خيلي آزار دهندس ولي هميشه براي شوخي كردن حاضره.

THIRSTY | JJK(translation ver)Where stories live. Discover now