•Ch.12: Babygirl•

720 103 261
                                    

قسمت دوازدهم: بيبي گرل

                                    _ _

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

                                    _ _

به دروازه نزديك تر ميشم، زياد واسه رفتن به مدرسه آماده نيستم، از آخرين لحظات لذت ميبرم و به تهيونگ پيام ميدم كه قراره دو ساعت بعد شروع كنه، اين آشغال كوچولو.

"هي" يه صورت از جلو بهم نزديك ميشه. بايد كاري كنه كه سر صبحي قلبم از جاش بپره؟ من حتي كامل بيدارم نيستم.

" مرسي واسه حمله قلبي" با طعنه بهش ميپرونم در حالي كه به پسر قدبلند نگاه ميكنم. "مثل هميشه رو مود هستي . بهم بگو، داري به كي پيام ميدي؟" بهم نزديك تر ميشه تا يه نگاه به گوشيم بندازه، ولي من برميگردونمش و اجازه نميدم تا ببينه چيكار دارم ميكنم "ببخشيد ولي به تو مربوط نيست"

" به من مربوط نيست؟ من انگشتتو ساك زدم پس ما يه جورايي الان با هم صميمي هستيم، نيستيم؟" بهم پوزخند ميزنه و دوباره اين چيز لعنتي رو يادآوري ميكنه.

" من هيچ وقت ازت نخواستم كه انجامش بدي و اين موضوع رو تمومش كنو بزار من زندگي كنم. ما دوستيم، باشه؟" من با جديت ميگم، درست تو چشماش نگاه كردم. "دوست با منفعت؟ هوم؟" بدنشو به مال من نزديك ميكنه، ولي بايد خم شه تا بتونه اينكارو انجام بده. چرا من انقد كوتاهم؟ اگه نبودم، ميتونستم از گردنش آويزوون شم و پايينش بيارم.

" تو خواب ببيني" سريعاً افكارشو متوقف ميكنم، فكر ميكنه من كيم؟

" دارم ميبينم كه سخت بازي ميكني تا به دستت بيارم، ولي ميدونم از من خوشت مياد" بدون اينكه چشماشو از من بگيره بهم لبخند ميزنه. "از بازي كردن باهامو و لذت بردن ازش دست بردار!"

" من باهات بازي نميكنم، بهت قبلاً هم گفته بودم. من خوشم مياد وقتي عصباني ميشي پس من قرار نيست بس كنم بيبي گرل" با يه نيشخند مشتاق به يه طرف ديگه نگاه ميكنه.

اوه ماي گاد. الان منو چطور صدا كرد؟

" من بيبي گرل تو نيستم" من يه نگاه شيطاني ميندازم تا بهش بفهمونم از چيزي كه گفت خوشم نمياد. "ببخشيد، خوابي كه ديشب ديدم دست از بازي با ذهنم بر نميداره" پوزخند ميزنه و با صداي زنگ ازم دور ميشه.

THIRSTY | JJK(translation ver)Where stories live. Discover now