Part 21

201 56 24
                                    


همونطور که قبلا هم گفته بودم، پارت فیکشن های چنل بخاطر امتحانات خرداد ریدرا متوقف شده بود.
امیدوارم دیگه الان مشغول استراحت و گذروندن اوقات فراغتتون باشین.
برای اینکه مطمئن باشیم رشته ی داستان هنوز تو دستتونه پارت قبلی رو یه نیم نگاهی بندازین. توی چنل هم جوین بدین که از چیزی غافل نشین، آیدی چنل تو بیو هست.
ووت و کامنت فراموش نشه❤🌱
_________________________________________

لی آخرین نفری بود که به جمعشون ملحق میشد، نگاهش رو روی بقیه چرخوند و بدون اینکه چیزی بگه کنار چانیول نشست...جو بینشون بخاطر تمام اتفاقاتی که طی شب افتاده بود و خستگیشون سنگین بود؛ حتی بدون اینکه بهش اشاره کنن مشخص بود که ذهن هر کدومشون به موضوعی مشغوله..‌. کیونگسو از زمانی که لیسا رو دیده بود به مکالمه ی بین اون و لی فکر میکرد، کسی که لیسا در موردش حرف میزد نمیتونست سوهو باشه، به صورت تک تک اونا نگاه کرد و نگاه خیره ش روی صورت چانیول متوقف شد، جای تردیدی باقی نمیموند، بعد از سهون یاغی ترین شخص قطعا چانیول بود...
مطمئن بود از اول هم این چانیول بوده که باعث دوباره ارتباط گرفتنشون با لی بوده و سوهو فقط برای تحت کنترل گرفتن اوضاع همه چیز رو به عهده گرفته... بدون معطلی و مقدمه چینی دستش رو بالا گرفت و با انگشت اشارش چانیول رو هدف گرفت و اون سکوت مزخرف رو شکست.

_ اون دختره در مورد تو حرف میزد... مگه نه؟

با جدیت پرسید و چانیول با خونسردی بهش خیره شد، حتی با حرکت کوچکترین عضو صورت چانیول میتونست بگه که اون دیگه قصد نداره این موضوع رو مخفی کنه پس دستش رو پایین آورد و منتظر اعتراف اون موند.

_ درسته...لیسا در مورد من حرف میزد.

شیومین به کیونگسو، و بعد لی و چانیول نگاهی انداخت...حدس زدن اینکه اون چطوری به لیسا برخورده زیادم سخت نبود اما باید از اون دو نفر توضیح میخواست.

_ لی... الان باهاش چه ارتباطی داری؟ برای چی چانیول رو...

قبل از اینکه جملش رو کامل کنه لی سریع توضیح داد.

_ همونطور که میدونین...اون وارث قانونی ه‍وانگ و صاحب تمام چیزی که از اون باقی موندست... اما ما میدونیم که این همه ی موضوع نیست هیونگ. بهم فرصت بدین، خیلی چیز ها در مورد اون هست که باید بهتون بگم اما اطمینان میدم تا زمانی که براش آماده نشیم...

( نگاهش رو روی صورت همه چرخوند و بدون اینکه به چانیول نگاه کنه ادامه داد )

_دیگه اجازه نمیدم با چانیول یا یکی از شما رو به رو شه.

کای که بخاطر جنی و اتفاقاتی که افتاده بود کمی مست و عصبی بود پوزخند زد، تکیه ش رو از کاناپه گرفت و با صدای بلندی به لی اعتراض کرد.

_ اون همین الانش هم بخاطر تو تیر خورده هیونگ... مثل گذشته ها قولی نده که نمیتونی بهش پایبند باشی...تظاهر کردن رو تمومش کن لطفا...

𝘼𝙢𝙣𝙚𝙨𝙞𝙖°ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ°Where stories live. Discover now