Part4 خونه جئون..

834 138 4
                                    

V=)

با صدای نامجون سرمو از زیر پتو دراوردم

_بیبی جذابم بیدار شو باید کم کم راه بیفتیم

نمیخوام... اما نمیتونسم چیزی بگم اونا جواب داده بودن از قبل با کشیده شدن پتو از رو سرم چشامو باز کردم

+ نمیخوام

سعی کردم پتو رو از رو دساش بکشم ولی سفت تر گرفت

_ گفدم بلند شو تهیونگ... اول حموم بعد بیا برات صبونه درس کردم هوپیم اینجاس

+نمیخواااممم

سرمو کوبیدم رو بالشت ک نامجون با گفتن جمله <<خیلی بچه ای>> اتاق و ترک کرد تا قبل این ک هوپ بیاد و خودش حمومم کمه پریدم تو حموم اتاقم
با خودش چی فک میکرد؟؟ من برم خونه زن عموی مردش؟؟ مگ چ نسبتی با من دارن

....

وقت رفتن رسید ب نظر نمیومد ناراحت باشن از رفتنم

+ خیلی خوشحالید ن؟؟؟

= ایگووو تهیونگ من این چیه میگی من تا کارام تموم شه میام پیشت تازه یونگم اونجاس

+ اون نمیاد منو ببینه

=بدونه تنهایی با کله میاد

_ته بیبی ناراحت نباش منم کارامو کنم میام اونجا

+ قول بده زود بیای جون

بغلم کرد و دم گوشم قول داد بعد از بغل کردن هوپ رفتم ک برن خونه ای ک اصن نمیخوام ی ثانیه عم بهش فک کنم

Jimin:)

+ننننهههههههههههه

باورم نمیشه اون مین یونگی عوضی هربار داره برنامرو میندازه عقب خجالت نمیکشهه؟؟؟

_ چیشده چیم

کوک سرشو از کتاب جلوش درآورد و ب من نگا کرد با سکوتمون جینم سرشو از گوشی درآورد

= مشکل چیه جیمینا

+ اون یونگی فاکی هربار منو میپیچونه

_ بت گفدم این کارو میکنه

+ اما من...
باز پرید وسط حرفم

_ بیخیالش شو

با اومدن مادر کوک دوتاییمون بلند شدیم کوک ب جین نگا کرد ک عین خیالش نبود

^ سلام جیمینا خوش اومدی

+ مرسی خانم جئون

^ کوکی لباسمو ک عوض کردم میام برام از شرکت بگی

با ی چشم غره ب جین جمعمون و ترک کرد

_ نمیتونی حداقل وانمود کنی؟؟؟؟

= شنیدم ب تهیونگ پیشنهاد دادین

_ اره اونم قبول کرده

+ تهیونگ؟؟؟ اون دیگ کیه

تا کوک اومد برام توضیح بده مامانش اومد و رو مبل شخصیش نشست

^ خب؟

_ امروز تهیونگ میاد اینجا

سر جین ب طرز خیلی تابلوعی اومد بالا

= چرا؟؟؟ چرا تهیونگ؟؟؟

^ باید ازت اجازه بگیرم؟؟؟؟؟ سرت ب کار اشپزخونت باشه.. اتاقش امادس.. تا دوساعت دیگ میرسه بفرست دنبالش من میرم شرکت نزارید جایی بره تا من و دواک برسیم

و سمت اتاقش رفت

+ این تهیونگ کیه؟؟ جین؟؟؟

= اون ب تازگی وارد خانواده پدریم شده

مادر کوک ک رف دوباره لش کردیم رو مبل

+ خسه کنندس میخوام یونگی رو بکشم

_باید تحمل کنی

V=)

رسیده بودم ساک کوچیکمم گرفده بودم داشدم میرفدم ک یادم اومد جایی رو بلد نیسم با ی چشم چرخوندن مردی رو دیدم ک روی مقوای دسش اسم منو نوشته بود اما رو صندلی های پشت شیشه یونگی نشسه بود...
صب کن چی ؟؟؟ یونگیی؟؟؟
با عجله سمت یونگی رفدم

+ یوونگگگگ

با دیدنم فقط سرشو تکون داد

_ خوش اومدی بچه بیا بریم خونه من

ای کاش میشد..

+جون گفده باید برم خونه زنه عمو جانگش

= اقای کیم تهیونگ؟؟

جفتمون برگشتیم سمت دوتا مردی ک یکیش همونی بود ک اسمم دسش بود

= از طرف خانم جئون اومدیم لطفا با ما بیاین

_ کجا میخواین ببرینش

دسمو گرفت و من کشید پشتش با این ک کوتاه تر از من بود ولی حس امنیت خاصی کنار یونگ داشدم

= دلیلی نداره شما بدونید

_ آدرس بده خودم میارمش

= اقای..

_ ادرس

با لحن یونگ لرزیدم بعد گرفدم ادرس جلو تر از من راه افتاد منم طبق عادت ب دوتا مرد تعظیم کردم و پشت یونگ راه افتادم..
...
...

اینجا دیگ چیه مگ چهار نفر چقد جا میخوان اندازه خیابون اصلی خونم فقط قصر ایناس

_ دهنتو جمع. کن ته ضایع بازی درنیار الکی نی ک تورو خاصن میخوان زهر چشم بگیرن مث همیشه فوق العاده باش

بعد برداشتن ساکم سمت در امارت رف چون ازش عقب موندم سمتش دویدم
پسر قد بلند و چهارشونه ای دم در بود انگار منتظر ما بود با دیدن یونگ تعجب کرد اما سریع حالت صورتشو نرمال کرد

^سلام کیم تهیونگ از دیدنت خوشحالم.. و یونگ

اینا همو میشناختن؟؟؟؟
یونگ بدون توجه ب پسر داخل خونه شد وقتی سمتش رفدم حسابی منو چلوند
^ بعد از این ک من از کره رفدم تو وارد خانواده شدی پس منو نمیشناسی من کیم سوکجینم ورلدواید هندسام خانواده جین هیونگ صدام کن

اینقد تند تند حرف می‌زد ک فقط میتونسم سرمو تکون بدم داخل خونه شدیم...

~~~~

~~~
~~
سسلااممم ایندفعه زودتر اپ کردم😃😃 خیلی خوشالم

اگ خوشتون میاد با کامنت و ووت خوشالم کنین گوگولیای من💜✨

@asiuw_S
ایدی روبیکمه
اگ درخواستی
نظری چیزی داشتین میتونین اینجا بهم بگین

••My Baby Boy••Where stories live. Discover now