V=)
با صدای نامجون سرمو از زیر پتو دراوردم
_بیبی جذابم بیدار شو باید کم کم راه بیفتیم
نمیخوام... اما نمیتونسم چیزی بگم اونا جواب داده بودن از قبل با کشیده شدن پتو از رو سرم چشامو باز کردم
+ نمیخوام
سعی کردم پتو رو از رو دساش بکشم ولی سفت تر گرفت
_ گفدم بلند شو تهیونگ... اول حموم بعد بیا برات صبونه درس کردم هوپیم اینجاس
+نمیخواااممم
سرمو کوبیدم رو بالشت ک نامجون با گفتن جمله <<خیلی بچه ای>> اتاق و ترک کرد تا قبل این ک هوپ بیاد و خودش حمومم کمه پریدم تو حموم اتاقم
با خودش چی فک میکرد؟؟ من برم خونه زن عموی مردش؟؟ مگ چ نسبتی با من دارن....
وقت رفتن رسید ب نظر نمیومد ناراحت باشن از رفتنم
+ خیلی خوشحالید ن؟؟؟
= ایگووو تهیونگ من این چیه میگی من تا کارام تموم شه میام پیشت تازه یونگم اونجاس
+ اون نمیاد منو ببینه
=بدونه تنهایی با کله میاد
_ته بیبی ناراحت نباش منم کارامو کنم میام اونجا
+ قول بده زود بیای جون
بغلم کرد و دم گوشم قول داد بعد از بغل کردن هوپ رفتم ک برن خونه ای ک اصن نمیخوام ی ثانیه عم بهش فک کنم
Jimin:)
+ننننهههههههههههه
باورم نمیشه اون مین یونگی عوضی هربار داره برنامرو میندازه عقب خجالت نمیکشهه؟؟؟
_ چیشده چیم
کوک سرشو از کتاب جلوش درآورد و ب من نگا کرد با سکوتمون جینم سرشو از گوشی درآورد
= مشکل چیه جیمینا
+ اون یونگی فاکی هربار منو میپیچونه
_ بت گفدم این کارو میکنه
+ اما من...
باز پرید وسط حرفم_ بیخیالش شو
با اومدن مادر کوک دوتاییمون بلند شدیم کوک ب جین نگا کرد ک عین خیالش نبود
^ سلام جیمینا خوش اومدی
+ مرسی خانم جئون
^ کوکی لباسمو ک عوض کردم میام برام از شرکت بگی
با ی چشم غره ب جین جمعمون و ترک کرد
_ نمیتونی حداقل وانمود کنی؟؟؟؟
= شنیدم ب تهیونگ پیشنهاد دادین
_ اره اونم قبول کرده
+ تهیونگ؟؟؟ اون دیگ کیه
تا کوک اومد برام توضیح بده مامانش اومد و رو مبل شخصیش نشست
^ خب؟
_ امروز تهیونگ میاد اینجا
سر جین ب طرز خیلی تابلوعی اومد بالا
= چرا؟؟؟ چرا تهیونگ؟؟؟
^ باید ازت اجازه بگیرم؟؟؟؟؟ سرت ب کار اشپزخونت باشه.. اتاقش امادس.. تا دوساعت دیگ میرسه بفرست دنبالش من میرم شرکت نزارید جایی بره تا من و دواک برسیم
و سمت اتاقش رفت
+ این تهیونگ کیه؟؟ جین؟؟؟
= اون ب تازگی وارد خانواده پدریم شده
مادر کوک ک رف دوباره لش کردیم رو مبل
+ خسه کنندس میخوام یونگی رو بکشم
_باید تحمل کنی
V=)
رسیده بودم ساک کوچیکمم گرفده بودم داشدم میرفدم ک یادم اومد جایی رو بلد نیسم با ی چشم چرخوندن مردی رو دیدم ک روی مقوای دسش اسم منو نوشته بود اما رو صندلی های پشت شیشه یونگی نشسه بود...
صب کن چی ؟؟؟ یونگیی؟؟؟
با عجله سمت یونگی رفدم+ یوونگگگگ
با دیدنم فقط سرشو تکون داد
_ خوش اومدی بچه بیا بریم خونه من
ای کاش میشد..
+جون گفده باید برم خونه زنه عمو جانگش
= اقای کیم تهیونگ؟؟
جفتمون برگشتیم سمت دوتا مردی ک یکیش همونی بود ک اسمم دسش بود
= از طرف خانم جئون اومدیم لطفا با ما بیاین
_ کجا میخواین ببرینش
دسمو گرفت و من کشید پشتش با این ک کوتاه تر از من بود ولی حس امنیت خاصی کنار یونگ داشدم
= دلیلی نداره شما بدونید
_ آدرس بده خودم میارمش
= اقای..
_ ادرس
با لحن یونگ لرزیدم بعد گرفدم ادرس جلو تر از من راه افتاد منم طبق عادت ب دوتا مرد تعظیم کردم و پشت یونگ راه افتادم..
...
...اینجا دیگ چیه مگ چهار نفر چقد جا میخوان اندازه خیابون اصلی خونم فقط قصر ایناس
_ دهنتو جمع. کن ته ضایع بازی درنیار الکی نی ک تورو خاصن میخوان زهر چشم بگیرن مث همیشه فوق العاده باش
بعد برداشتن ساکم سمت در امارت رف چون ازش عقب موندم سمتش دویدم
پسر قد بلند و چهارشونه ای دم در بود انگار منتظر ما بود با دیدن یونگ تعجب کرد اما سریع حالت صورتشو نرمال کرد^سلام کیم تهیونگ از دیدنت خوشحالم.. و یونگ
اینا همو میشناختن؟؟؟؟
یونگ بدون توجه ب پسر داخل خونه شد وقتی سمتش رفدم حسابی منو چلوند
^ بعد از این ک من از کره رفدم تو وارد خانواده شدی پس منو نمیشناسی من کیم سوکجینم ورلدواید هندسام خانواده جین هیونگ صدام کناینقد تند تند حرف میزد ک فقط میتونسم سرمو تکون بدم داخل خونه شدیم...
~~~~
~~~
~~
سسلااممم ایندفعه زودتر اپ کردم😃😃 خیلی خوشالماگ خوشتون میاد با کامنت و ووت خوشالم کنین گوگولیای من💜✨
@asiuw_S
ایدی روبیکمه
اگ درخواستی
نظری چیزی داشتین میتونین اینجا بهم بگین