قسمت هفدهم: والکیری

3.2K 506 309
                                    

چراغ‌های سرخ، سفید می‌شوند.
انگار به شهر مردگان وارد شده‌ام.
جریان چیزی را در رگ‌هایم حس می‌کنم.
چیزی که مرا دیوانه می‌کند.
(city of the dead-Nightcore)

•••

ساختمان کاتو، سئول، بیست و یکم اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۰۰ بعد از ظهر

صدای ویولن‌هایشان منعکس می‌شود و هم‌آوایی وحشتناکی را به وجود می‌آورد؛ انگار که آرشه را روی نورون‌های مغزش حرکت دهند. حتی اگر هزار سال هم بگذرد، همچنان از ویولن متنفر است. صدایش مثل و مانند ندارد. البته به جز صدای جفت‌گیری گرازها.

تصویر محوطه‌ی مقابلش بیشتر به باغ‌های شبانه‌ی باکوس* شباهت داشت با این تفاوت که از تمایلات جنسی عجیب‌غریبی که از نظر یونانیان، بامزه تلقی می‌شد، خالی بود.

حضور چند تن با لباس شخصی را در اطرافش حس کرد. چشمانش را بست و چند لحظه سر جایش ایستاد تا آرامش خود را بازیابی کند. تهیونگ بیش از اندازه حساسیت نشان می‌داد و چاره‌ای جز اطاعت در برابر حساسیت‌هایش نداشت.

لبخند محوی روی لبش نشاند، چشمانش را با وجود آفتاب مستقیم باز کرد و به ساختمان نه چندان بلند مقابلش چشم دوخت. معماری خیره کننده و مدرن آن هر چشمی را شیفته‌ی خود می‌کرد.

کا تو (k2)

حتی زیباتر از عکس‌های تبلیغاتی‌اش به نظر می‌رسید. دوربینش را در دست جا به جا کرد و از همان زاویه چند عکس، مناسب مقدمه‌ی مقاله گرفت.

فرش قرمزِ محصور در میان پروژکتورهای بزرگ از مقابل درب تا میانه راه گرانیتی سالن درون آن کشیده شده بود؛ فرشی که امشب، میزبان مهمان‌های گوناگونی خواهد بود.

نمی‌توانست اشتیاقش را برای دیدن شوی امشب مخفی کند. آن قدر خوشحال بود که حتی مردهای پشت سرش هم نمی‌توانستند خوشی امروزش را زایل کنند. بالاخره توانسته بود با تلاش خودش به به این ایونت* بیاید.

کارتی که مجوز ورود به مراسم بود را چرخاند و در دسترس‌ترین نقطه‌ی سینه‌اش سفت کرد؛ لباس کوتاهش را کمی پایین‌تر کشید و لی لی کنان به سمت درب ورودی رفت.

نسیم عصرگاهی به ملایم‌ترین نحو ممکن گونه‌هایش را قلقلک می‌داد و باعث می‌شد علارغم اتفاقات ناخوشایند این چند روزه احساس سبکی کند؛ هنوز جرئت حرف زدن با جونگکوک را پیدا نکرده بود و هر بار این عذاب‌وجدان را به وقت مناسب حواله می‌کرد؛ وقت مناسبی که چند روز به طول انجامیده بود.

با نزدیک شدن به درب شیشه‌ای و مدرن ساختمان، نفسش را با فشار از سینه خارج کرد و طی یک حرکت گام‌هایش را نظم داد. ابداً نمی‌خواست آماتورتر از این به نظر برسد.

𝑪𝑹𝑼𝑬𝑳Where stories live. Discover now