در مورد لیلیث پارت قبل توضیح بدم
نمیدونم کسی تا حالا اسم لیلیث و تو فیلمای ژانر ومپایری شنیده یا نه
یادتون باشه کوک تو پارت قبلی جیمین و به لیلیث تشبیه کرده بوده حالا اینجا
در مورد لیلیث بهتون میگم من خودم عاشق این افسانه ام که تو کتاب یکی از فرقه های یهودی ها اورده شده و اگه اهل دیدن فیلمای ومپایری یا لوسیفر باشید مطمئنن اسمش و شنیدید اینجا بهتون میگم موضوعش چی بوده و از کجا اومده
زیاده ولی بخونید ارزشش و داره کمکتون میکنه داستان و درک کنید و قول میدم براتون این داستان جالب باشه
تلمود چنین میگوید که همسر نخست حضرت آدم، زنی بود به نام "لیلیث" (). یَهُوه (نام خداوند در زبان یهودیان) پس از خلق آدم، یک انسان مونث به نام لیلیث را آفرید.
لیلیث همچون آدم از خاک خلق شده بود. خداوند فرمان داد تا آن دو با یکدیگر جفت شده و پیمان زناشویی ببندند.
یَهُوه امر کرد که لیلیث بایستی در اطاعت آدم بوده و پیرو او باشد. اما لیلیث که خود را همچون آدم از خاک و آفرینش خود را با او برابر میدانست، از آدم اطاعت نمیکرد و با او همبستر نمیشد. این نافرمانی او موجب ناخشنودی و نارضایتی آدم گردید.
مدتی چنین گذشت و آدم و لیلیث با کشمکشهای فراوان با یکدیگر زندگی میکردند.
لیلیث نهایتا به دلیل روحیه سرکشی که داشت و گمراه شدن توسط ابلیس، از برای رهایی از اطاعت آدم، راه فرار از بهشت را انتخاب نمود.
پس روزی از روزها بدون اطلاع قبلی و به صورت ناگهانی بهشت را ترک کرد و به سوی دریای سرخ که جایگاه شیاطین و اهریمنان بود، گسیل یافت.
در آنجا لیلیث با ابلیس روبرو شد. ابلیس وی را در بند کرد و به اسارت خود درآورد.
اما مدتی بعد، لیلیث هنگامی که متوجه شد جنس ابلیس از آتش است، اینگونه برداشت کرد که به دلیل برتر بودن گوهر وجود ابلیس از خود، بایستی به اطاعت او تن دهد.
آن دو با یکدیگر رابطهای نامشروع را آغاز کردند. از این ارتباط، او باردار گشت و هر روز صد بچهشیطان (بهنوعی خونآشام) به دنیا میآورد.
بعد از فرار لیلیث ار بهشت، خداوند از برای آنکه توالد و تناسل بشر عقیم نماند، تصمیم گرفت جفتی دیگر برای آدم بیافریند.
اما این بار دیگر مستقیم از خاک بهره نبرد. بل از دندههای آدم، حوا را آفرید. بدینترتیب حوا که خود از آدم جدا شده و عنصر وجودیاش را از آدم میدید، برخلاف لیلیث، به صورت ارادی و آزادانه اطاعت از آدم را پذیرفت.
سالها از این جریان گذشته بود. آدم دیگر لیلیث را فراموش کرده و با حوا روزگار خوشی را در بهشت سپری میکرد. هنگامیکه لیلیث از این رویداد آگاه میشود، به حوا حسادت کرده و از اینکه فراموش گشته است، خشمگین شد.
پس برای گرفتن انتقام از آنها، خود را بهشکل معشوقهاش ابلیس درآورده و درون بهشت شد. آنجا آدم و حوا را فریب داده و سبب شد تا آن دو از میوه ممنوعه تناول کنند.
باقی داستان همچون روایت موجود در تورات و قرآن است: هنگامی که خدا از نافرمانی آدم و حوا آگاه شد، آن دو را از بهشت اخراج کرد و همچنین جاودانه بودن را نیز از آن دو سلب کرد تا فانی گردد. اما در ادامه داستان یک اتفاق دیگر در روایت تلمود آمده است که در قرآن و تورات نیست و آن این است که لیلیث بهخاطر نخوردن از میوه ممنوعه، برخلاف آدم و حوا که جاودانگیشان رااز دست دادند، همچنان جاودانه ماند!
باری داستان تلمود در اینجا به پایان نمیرسد. ادامه روایت بدینگونه است که پس از این رویدادها، خداوند برای متوقف کردن لیلیث، دستبهکار میشود و سه فرشته به سوی او میفرستد و تهدید میکند که اگر به بهشت بازنگردد و به خدا و آدم اطاعت نکند، هر روز یکی از بچههایش نابود خواهد شد.
لیلیث که در این مدت به سبب بندگی کردن از شیطان، به شدت گستاخ و سرکشتر از قبل شده بود، قلبش سیاه شده و دیگر حاضر به اطاعت از خدا نبود. پس نافرمانی کرد و عذاب را بر بازگشت ترجیح داد. از همان لحظه به فرمان خدا هر روز یکی از فرزندان لیلیث کشته میشود.
اینم موضوع لیلیث امیدوارم خوب خونده باشیدش مخصوصا اونجا که میگه خدا برای مجازات لیلیث هر روز بچه هاش که شیطان یا خوناشام بودن را از بین میبرده کلا و لطفا جبهه گیری نکنید مطمئنن باور و اعتقادات ما با یهودی ها فرق میکنه این افسانه حتی تو کتاب اصلی یهود ها اورده نشده و فقط تو یکی از فرقه هاشون به این باور دارن پس بهش فقط به چشم یه داستان نگاه کنید که تاثیر زیادی تو فیک داره
باید این پارت وبا دقت بخونید و به خاطر بسپارید اصلا یاد اوریش باعث شد بشینم دوباره سریال خون واقعی و ببینم
این سریال با اینکه قدیمی تر از ومپایره ولی افراد کمی بودن که دیدنش خیلی خیلی ابتدایی تر از ومپایر دایریزه ولی من دوسش دارم نمیدونم چرا
YOU ARE READING
Filter | kookmin |
Fanfiction◀کامل شده▶ کاپل اصلی:کوکمین کاپل فرعی: ویمین ژانر: رمنس، تخیلی و فانتزی کسی از ماهیت جیمین خبر نداره همه فکر میکنن جیمین یه ادم معمولیه حتی خودش تا وقتی که پای جانشین اقای جئون یعنی جونگ کوک به زندگی جیمین باز میشه اونوقت........... با داستان همراه...