گرگ- این گوشیه یا یه تیکه سنگ جهش یافته؟؟؟!!!!
سه نفرمون رو کاناپه نشسته بودیم و با گوشیهای خودمون مشغول بودیم.
دوتا مشکل وجود داره!1. توی این خونه فقط یه کاناپه وجود نداره ولی هممون اینجاییم و حس میکنم نفس کشیدن داره سخت میشه!!
2. گرگ و گوشیه مسخرش داره عصبیم میکنه!!!!زی- چی گفتی؟!
گرگ- چرا گوشی فاکیم کار نمیکنه؟؟!!!
لی- اوه فهمیدم... به خاطر اینکه تویه احمق تمام مدت باهاش کار میکنی!!!!!!
گرگ-اون به وجود اومده که کار بکنه مالیک!!!
منو زین چشامونو چرخوندیم و دوباره مشغول کار با گوشیمون شدیم.
چند دقیقه توی آرامش کامل گذشت و بعد؟
خب این فقط گرگ بود که محکم گوشیشو به کف دستش میکوبید!!گرگ- کار کن کار کن کار کن!!!!!
زی- هی این لیام نیست که داری بهش دستور میدی ،این فقط یه گوشیه!!!
گرگ- معلومه که فقط یه گوشیه!! لیام همیشه آخرش وا میده!!
لی- ها؟؟!!
گرگ- چیه مالیک؟! هممون میدونیم تو روحیهی لطیفی داری!!
زی- موافقم!!
لی- زین؟؟؟!!!
زی- چرا الکی حرف تو دهنم میزاری گرگ؟؟؟؟!!! همیشه حق باتوئه لیام ،ادامه بده!!
لی- ولی--
گرگ- ببین لیام... زیاد حرف نزن... بهجاش؟ گوشی تو بده!!
لی- نه!
گرگ- از کی تا حالا خواسته های پسرتو برآورده نمیکنی؟!
سرمو بلند کردم و ابروهامو بالا دادم.
به سمتش برگشتم و اون با اعتماد به نفس همیشگیش بهم نگاه میکرد.لی- خب بزار ببینم.... اوه فهمیدم!! از همون موقعی که فهمیدم مثلا پسرم یه عوضی تمام عیاره!!
گرگ- من فقط گوشیتو میخوام!!!
لی- و منم گفتم نه!!
گرگ- به درک... زین؟!
زی- ها؟! آها گوشیم؟! خب بدون شک نه!!
گرگ- ببخشید نشنیدم؟؟!! یبار دیگه!!!!... زین؟!
زی- ببین این بار دومیه که دارم به این فکر میکنم باید ببرمت پیش یه دکتر!! گفتم نه!!!
گرگ- باشه!!... میدونید چیه؟؟!! باید برام یدونه جدیدشو بخرید!!!!
زی- خب میتونی از گوشیم استفاده کنی!!
گرگ با خوشحالی دستاشو بالا آورد و قبل از اینکه زین حتی دستشو به سمتش دراز کنه گوشیو از دستش کشید.
با بیخیالی خندیدم و دوباره مشغول شدم.
YOU ARE READING
Vas Happenin When You Should Be A Father? [Z.M]
Fanfiction️。:゚| درحـــال آپ |゚.・。゚ . . . ↜چه اتفاقی میفته اگه زین و لیامی که ازهم دل خوشی ندارن ،طی یه تصادف کسایی رو از دست بدن که موجب بشه به ناچار "پـدر بـشـن" و باهم زیر یه سقف از یه "بـچـه نـگهداری بـکنن؟" ☁️No.1 On Charts↷ #1 Ziam #1 ZiamMayne And More...