CHAPTER 4

1.2K 355 27
                                    

سهون هم مثل بکهیون انتظار دیدن همچین کاخی توی
جنگل نداشت. به نظر معماری قدیمی ای داشت. پس سهون حدس زد ساخت اش برای زمانی باشه که هنوز گرگینه ها به دو دسته تقسیم نشده بودن و اون درگیری پیش نیومده بود. سوهو نگاهی به سهون که رژه می رفت انداخت. نگاه سهون مدام به مسیر رفتن بکهیون می افتاد. سوهو نتونست جلوی خودش رو بگیره و بالاخره پرسید:
+ تو...جفتشی؟!...
سهون ایستاد و سرش رو سمت سوهو چرخوند و عصبی غرید:
~ به نظرت اگه جفتش بودم اون الان اینجا بود!...
سوهو که خیالش راحت شده بود نفس حبس شده اش رو بیرون فرستاد. اما نتونست زیاد ساکت بمونه خیلی درمورد سهون و رابطه اش با بکهیون کنجکاو شده بود، یعنی امکان داشت این آلفا برنامه هاش برای چانیول و بکهیون رو بهم بریزه؟ پس باید نقش سهون تو زندگی بکهیون رو می فهمید.
+ پس باید خیلی دوسش داشته باشی که تا اینجا اومدی و انقدر نگرانشی؟...
سهون نفس اش رو با فشار بیرون فرستاد.
~ بذار جوابی که واقعا می خوای بدونی رو بهت بگم.... آره دوسش دارم ولی نه اون طوری که تو فکر میکنی...
سوهو لبخند محوی زد و زیر لب زمزمه کرد:
+ خوبه...
سوهو توی افکار خودش برای آینده ای که منتظرش بود خیال پردازی می کرد. به آینده ای فکر می‌کرد که چان بالاخره راه میره که صدای کلافه سهون اونو بیرون کشید.
~ اون آلفا... واقعا فلج دیگه؟...
سوهو ابروهاش رو تو هم کشید. حرف سهون براش سنگین بود. چطور میتونست این حرف رو بزنه.
+ منظورت چیه؟!.. نکنه فکر کردی...
~ زیادی طول کشید منظورم اینه....
+ اگه اون فلج نبود چرا باید بکهیون رو به اینجا می آورم....
سهون به سوهو نزدیک شد و درست یک قدمیش ایستاد به خاطر قد بلندش سرش رو کمی خم کرد و با صدایی که بلند تر شده بود:
~ واقعا فکر کردی انقدر احمقم که نفهمم بکهیون فقط به خاطر پرستاری از یه آلفا اینجا نیست. چی تو سَر...
_ سهون...
سهون با شنیدن صدای بکهیون سریع سمتش برگشت.
~ بک!...
سهون همونطور نگاهش میکرد، سوهو پیش قدم شد.
+ چی شد؟.. قبول کرد؟...
بکهیون سرش رو پایین انداخت لبش رو با زبونش خیس کرد و دوباره سرش رو بالا آورد.
_ آره متاسفانه...هه..
سوهو برای چند لحظه خشکش زد. باورش نمیشد که چانیول قبول کرده باشه. بارها با التماس چند نفر دیگه رو هم به اینجا آورده بود اما بعد از یه مدت چان بیرونشون می کرد و یا اجازه نمی داد طبق گفته سوهو ازش مراقبت کنن. وقتی حرف بکهیون رو کاملا هضم کرد سمتش رفت و محکم بغلش کرد.
+ ممنون... ممنونم... واقعا ازت ممنونم....که به اینجا اومدی تا کمکش کنی. نمیدونم چجوری راضی شده اما مطمئنم کار تو بوده. میدونستم تو فرق داری...
《 آره کار خوده احمقم بود... اگه فقط دهنمو می بستم، الآن برمی گشتم. خب اولش زیادی خوب پیش رفت و از اونجایی که هیچ چیز قرار نیست برای من با کلمه خوب به کار بره باید بگم اگه این طور نمی شد عجیب بود...》
بکهیون سوهو رو از خودش فاصله داد و با نگاه خالی از هر حسی:
_ نیازی به این تشکر های فیک ندارم... به خواست خودم به اینجا نیومدم، من رو به زور آوردین پس خوشحال میشم دیگه ازین حرکتا روی من پیاده نکنی....حالم از تظاهر به هم میخوره. در ضمن من چند کلمه حرف باهات دارم...
سوهو از این برخوردزیاد خوشش نیومد. اون واقعا فکرش رو هم نمی کرد چان قبول کنه. می دونست بکهیون باعث شده و برای همین ازش ممنون بود. نمی دونست چطوری ولی مطمئن بود به بکهیون ربط داره و از یک طرف هم به بکهیون حق میداد. سوهو به دی او که روی بکهیون زوم کرده بود نگاه کرد. انگار اونم هنوز باورش نشده بود که چان همچین تصمیمی گرفته.
+ بگو وسایل بکهیون رو ببرن به اتاق من، من که دیگه قرار نیست زیاد به اینجا بیام اگه بیام هم سریع برمیگردم پس...
_ اون گفت بگم وسیله هام رو توی اتاق رو به روییش
بذارین...
سوهو و دی او با حیرت سمت بکهیون برگشتن. دی او بالاخره‌ از شوک بیرون اومد و برای اینکه از چیزی که شنیده مطمئن بشه حرف بکهیون رو برید:
× اتاق رو به روش؟!... طبقه بالا؟!...
_ بله، اتاق رو به روش و طبقه بالا....
دی او سریع راه اومده رو برگشت. قبول کردن بکهیون از طرف چانیول به اندازه کافی براش عجیب بود، حالا دادن یکی از اتاق های طبقه بالا که حریم چانیول به حساب میومد و فقط چانیول اونجا بود و به غیر دی او هیچ کس بدون اجازه چان حق رفتن به اون طبقه رو
نداشت، صبر اش برای نپرسیدن سوال از چانیول رو به صفر رسونده بود.
《 چی توی سرته چانیول؟!.》
سوهو با لبخند و چشم هایی که انگار ستاره پرت میکردن نگاهش میکرد. بکهیون وقتی نگاه سوهو رو دید چینی به بینیش داد.
_ خیلی غیر قابل تحملی...
خلاف انتظارش لبخند سوهو پهن تر شد و دندون هاش رو به نمایش گذاشت.
بکهیون نفس عمیقی کشید و با فشار بیرون فرستاد.
_ خب کجا میتونیم حرف بزنیم؟...
+ بریم اتاق من....

I'M NOT ALIVE ANYMORE 🥀🦄🐺Where stories live. Discover now