Shot 2

5.9K 255 12
                                    

خيلى اروم وارد اتاق شد و در رو بست.
-اينبار ديگه نميتونى از دستم فرار كنى😈
از ترس ميلرزيدم و خودمو گوشه تخت بزرگش جمع كرده بودم.

*فلش بك*
-سلام هوپى. ميتونى بياى خونمون؟ميخوام راجع به يه موضوع مهم باهات صحبت كنم.
+باشه
از رو تختم پاشدم و اماده شدم و رفتم سمت ماشين.
تو راه خونه يونگى هيونگ به اين فكر ميكردم كه اون اينموقه شب چيكار ميتونه داشته باشه كه انقد مهمه
رسيدم به خونش كه زنگ در رو زدم و وارد شدم
-سلام بيب
+بيب؟؟!ينى چى؟بيخيال چيكار داشتى كه انقد مهمه كه اينموقه شب گفتى بيام؟
بدون اينكه چيزى بگه منو به سمت ديوار هل داد و لباشو رو لبام كوبيد.
سعى كردم با دستام از خودم جداش كنم.
وحشيانه لبامو ميبوسيد من بدون همراهى فقط سعى ميكردم از زير دستش در برم. جيغام تو دهنش خفه ميشد. چند بارى سعى كرد زبونشو وارد دهنم كنه ولى نتونست. ضربه محكمى به بوتام زد كه باعث شد ناله پر از دردم راه رو براى زبونش باز كنه.
زبونش رو تو سراسر دهنم ميچرخوند. كم كم از لبام دل كند و رفت سراغ چونم و بعد گردنم. لاو مارك ميزاشت و بعضى جاها رو گازاى ريز ميگرفت. احساس كردم پاهام سست شدن و نميتونم حركت كنم. خيلى كارشو خوب بلد بود. سفت شدن ديكمو حس كردم. منو به سمت اتاق داركش برد و روى تخت پرتم كرد
*پايان فلش بك*

دررو بست و قفل كرد
-اينبار نميتونى از دستم در برى
از ترس بدنم ميلرزيد و خودمو گوشه تخت جمع كرده بودم. شروع كرد به در اوردن تيشرتش و تيشرت من رو هم در اورد.
روم خيمه زد و شروع كرد به مارك گزاشتن روى گردن و ترقوم و گازاى ريزى از نرمه گوشم ميگرف. رفت سراغ نيپلاى صورتيم و يكيشونو با زبونش ليس ميزد و يكى ديگه رو با شصتش به بازى گرفته بود.
از شدت تحريك شدن كمرمو دادم بالا و ناله هاى پى در پى ميكردم. متوجه تحريك شدنم شد و از روم بلند شد. رفت سمت جعبه سياهى كه گوشه اتاقش بود و يك جفت دستبند و رينگ از تو جعبه در اورد. خشكم زد. اون ميخواست رينگ بهم وصل كنه!! واى شنيدم خيلى درد داره. ترس كل وجودمو برداشته بود.
اومد سمتم تا دستامو ببنده.
-امشب شب منه بيبى بوى
+هيونگ تورو خدا اين كار رو نكن
-هيونگ؟؟!
+عههههه
-باشه بيبى سزاى سرپيچى تنبيهه
رينگ رو روم وصل كرد و دوباره رفت سراغ جعبه و ديلدوى بزرگى رو از توش در اورد.
بدون هيچ امادگى اى ديلدو رو تو وروديم فرو كرد كه باعث شد جيغى از درد بزنم و اشك از چشمام سرازير شه.
ناله ميكردم و ازش خواهش ميكردم تمومش كنه
+اههههه..هيونگ....توروو....عههه..خدا درش...بيار
انگار از هيونگ گفتنم عصبى شد كه ديلدورو در اخرين سرعت تنظيم كرد.
-امشب بهت نشون ميدم هيونگ كيه
+اههه هيونگ...اههه ..تمومش كن
-سزاى پسراى بد تنبيهه. خودت ميدونى چى بايد صدام كنى. تا نگى ولت نميكنم
به ناچار گفتم
+ددييييييى
باشنيدن اين حرفم اومد روم
-چيى؟
+دد..ددييييييى....اهههههه
-بگو بيشتربلندتر
+ددى..هق..توروخدا...تمومش كن...اهههه
جيغاى پى در پى ميكشيدم و ازش خواهش ميكردم درش بياره.
ديلدو رو روى كمترين سرعت تنظيم كرد و بعد درش اور. كه احساس خالى بودن كردم كه يهو زبون خيسش رو روى وروديم حس كردم.
زبونش رو روى وروديم ميكشيد و اون رو داخلم ميبرد.
لاى پاهام رو ليس ميزد كه ناله هام دوباره شروع شدن. شروع كرد به ليسيدن بوتام كه به خاطر رينگ باعث شد درد بدى رو حس كنم.
كمرم رو بالا دادمو پاهام رو به ملحفه ميكشيدم و ناله ميكردم.
+ميخوامت ددى
-هر چى از ددى بخواى همونو انجام ميده
بلند شد و شلوار و باكسرش رو همزمان در اورد
-اگه ميخواى درد نكشى خوب خيسش كه
+چجورى؟دستام بستس.
-اونو ديگه خودت ميدونى
به ناچار و به سختى بلند شدم و سر ديك بزرگش رو وارد دهنم كردم و شروع كردم به خوردنش
حسابى خيسش كردم تا مبادا دوباره مجبور بشم درد بكشم
-ددى رينگو در بيار
با تعجب نگاش كردم كه داشت رينگو در مياورد
رو تخت درازم كرد و سر ديكش رو تو وروديم گزاشت
-اماده اى؟
+دديييييى
يك ضرب واردم كرد و چون به خاطر ديلدو سوراخم حسابى باز شده بود شروع كرد بخ ضربه هاى اروم و بعد ضربه هاشو تند تر كرد
صداى ناله هامون فضاى اتاق رو پر كرده بود كه با احساس خالى شدنم معترضانه بهش نگاه كردم.
-بيا يكم سواركارى كنيم
منو رو خودش نشوند. سوراخم رو روى ديكش تنظيم كردم و چند بار خواستم بشينم روش كه از لاى باسنم در ميرفت
ناله اى كردم كه فهميد بايد بهم كمك كنه
كمرم رو گرفت و اروم ديكش رو واردم كرد
نميتونستم تكون بخورم به خاطر همين كمرم رو گرفت و شروع كرد به بالا و پايين كردنم روى ديكش و به پروستاتم ضربه ميزد
براى دومين بارصداى نالمون اتاق رو پر كرده بود كه احساس كردم دارم ميام
+اممم...اههه...دديييى....دارم..اههه..مياام..اههههه
انگار همين حرفم كافى بود كه توم خالى شه
منم روى شكمش خالى شدم و ازم بيرون كشيد.
دستامو باز كرد. بيحال و از خستگى نفس نفس ميزدم و اومد كنارم دراز كشيد و منو تو بغلش فشرد
-كارت عالى بود بيبى بوى

--------------------
اينم از شات دوم عشقا
سعى كردم هر چى زود تر اپ كنم💜
مرسى از خوندن و ووت ندادنتون
ووت و كامنت يادتون نرهههههه🙏🏻💜

One shotsحيث تعيش القصص. اكتشف الآن