Smut Book

Prisoner

کاور 👆🏼💚💛

Zarry 💚💛

Zayn Top ⚡

با اعلام شدن صدا از بلندگو از تختم بلند شدمو کتابی که داشتم میخوندمو گذاشتم رو تختمو رفتم از تو سلولم بیرون. تایم هوا خوریمون بودش. مثل همیشه رفتمو پیش اکیپمون نشستم. لویی با دیدنم یه سوت زد که با خنده چشمامو براش چرخوندم. اکیپ ما شامل لویی لیام و من میشه، البته که نایل هم هست ولی انگار الان یجا دیگست. نشستم رو زمین رو به روشونو شروع کردیم به حرف زدن.

ه: آره اینقدر صداشون بلند بود تا سلول ماهم رسیده بود. میگن انگار اندرسون مچ معشوقشو با یکی تو حمام گرفته بوده.

لیام : واقعا چجوری تونستن تو حمام سکس کنن؟ کاملا حمام محافظت میشه کلی زندان بان اونجاست چجوری تونستن برن تو یه حمام؟ 

ه: به نظر من که معشوقش هرکسی هست خوب کرده خیانت کرده اخه کی اندرسون با اون اخلاق گوهشو تحمل میکنه؟ 

لو: تازه بهتره دیک کوچولوشو حساب نکنیم.. 

ل: تو از سایز دیکش چجوری خبر داری؟ نکنه دیدیش؟
 
لو: عاه اره من یک عدد کصخولم که کون خوشگلمو در اختیار یکی مثل اندرسون بزارم، چی زدی؟
تابلوعه اخه از رو شلوار الان مثلا مال تو خیلی راحت میتونم بگم بالای 25 سانته.

ه: اوووف 

قهقهه منو لویی فضا و پر کرد، لیام بیچاره هم قرمز شده بود. 

با خنده رو بهش گفتم 
ه: خجالت نکش بابا خاطر خواه زیاد داره دیکت. 

لو: نکنه تویی؟ 

ه: شات اپ خودت میدونی من رو کی کراشم.

ل: هوممم اتفاقا داره میاد این سمت.

سریع هول شده دکمه های بالای لباس نارنجیمو باز کردمو تند تند گفتم 
ه: خوبم چطورم؟ 

با شلیک خنده لیامو لویی با حرص نگاهشون کردم که لویی میون خنده گفت

 لو: شوخی کردم بابا، مرتیکه شب شیفت داره الان داره دیکشو تو یکی فرو میکنه. 

ه: شات اپ دیکهد. راستی نایل کجاست؟ 

ل: چه عجب یادش افتادی. ملاقاتی داشت. 

سرمو تکون دادمو با تمام شدن تایم هوا خوریمون بلند شدیمو رفتیم سمت سلولامون. 

وارد سلولم شدم. خیلی هوس لاک زدن کرده بودمو شدیدا دلم میخواست لاک بزنم. رفتم سمت باکس لاکامو رنگ مشکیو برداشتم با نارنجی. دوست داشتم با لباس تنم ست کنم. البته که لباس زندان همچین قشنگ نیست ولی باز همینم خوبه. شروع کردم به لاک زدنو از زمان حال غافل شدمو رفتم تو عالم خودم. با صدا کردنام توسط جیسون سرمو بلند کردم. جیسون یکی از هم سلولی هامه که برعکس ظاهر فوق العاده خشنش خیلی مهربونه.