*pt51*

770 106 45
                                    

ویکتور به سمت اتاق کنترل حرکت میکرد و یونگی با اخم پشت سرش قدم برمیداشت

جلوی در که رسیدن ویکتور سریع رمز رو وارد کرد و در سنگین فلزی به کنار حرکت کرد و وارد شدن

یونگی از ویکتور عبور کرد و سریع جلوی نمایشگر ها ایستاد

_نشونم بده!

با خودش فکر میکرد که حتما تهیونگ بوده ولی وقتی فیلم های ضبط شده رو دید فهمید که اشتباه کرده.

هیچ دوربینی چهره ی اون شخص رو ضبط نکرده بود.حسابی به محل دوربین ها و تغییر شیفت محافظ ها  اگاه بود.

با ورود شخص به حیاط پشتی سریع دستور داد:وایسا......اینجا!سرعتش رو کم کن.....

مامور دوربین ها هم سریع دستور رو انجام داد و هربار که یونگی بهش میگفت ویدیو رو دوباره و دوباره پخش میکرد

ویکتور که تکرار ویدیو رو میدید به مانیتور نزدیک شد تا ببینه چه موضوعی اینقدر مهمه که یونگی بارها تماشاش میکنه.
روی میز خم شد و وقتی ویدیو رو برای بار دوم دید لب زد:اتاق جونگ کوکه!

مامور سریع تایید کرد:درسته.....چند دقیقه کوتاه اونجا میمونه و سریع از ساختمون خارج میشه.دقیقا سر وقت!

_باید کوکی رو ببینم،بیارش اینجا!

ویکتور سریع از اتاق خارج شد و سمت اتاق کوکی حرکت کرد.

در رو باز کرد و تخت رو به هم ریخته و میز کوچولوی کنارش رو کج شده دید.

گلدون روی میز هم روی زمین افتاده بود.سریع تلفنش رو برداشت و به یونگی زنگ زد

یونگی کلافه تلفن رو از جیبش برداشت و تماس رو وصل کرد:چه مرگته زنگ میزنی؟گفتم بیارش اینجا...

_یونگ......یه مشکلی هست

یونگی با شنیدن این حرف سریع تلفن رو قطع کرد و سمت اتاق کوکی دوید

به هم ریختگی اتاق رو که دید با تعجب پرسید:چی شده؟

_فرار کرده؟

+پس چرا اتاق شبیه میدون جنگه؟

با برخورد چیزی به در سریع سمتش برگشتن و مامور دوربین ها رو اونجا دیدن

~جکسون.....جکسون بردتش

ولوله و صدایی که تو عمارت پیچیده بود جیمین رو از خواب شیرینش بیدار کرد.کلافه بالای پله ها ایستاد و داد زد:چه مرگتونه؟

یونگی بدون توجه به جیمین به اطراف راه میرفت و سعی داشت حدس بزنه که اون رو کجا برده

ویکتور که سکوت یونگی رو دید سریع جواب داد:جونگ کوک گم شده.جکسون بردتش

جیمین با بهت پرسید:چی؟

سریع سمت در فلزی دوید و ویدیو دوربین رو تماشا کرد.

A rugged road[Vkook]Where stories live. Discover now