ویکتور به سمت اتاق کنترل حرکت میکرد و یونگی با اخم پشت سرش قدم برمیداشت
جلوی در که رسیدن ویکتور سریع رمز رو وارد کرد و در سنگین فلزی به کنار حرکت کرد و وارد شدن
یونگی از ویکتور عبور کرد و سریع جلوی نمایشگر ها ایستاد
_نشونم بده!
با خودش فکر میکرد که حتما تهیونگ بوده ولی وقتی فیلم های ضبط شده رو دید فهمید که اشتباه کرده.
هیچ دوربینی چهره ی اون شخص رو ضبط نکرده بود.حسابی به محل دوربین ها و تغییر شیفت محافظ ها اگاه بود.
با ورود شخص به حیاط پشتی سریع دستور داد:وایسا......اینجا!سرعتش رو کم کن.....
مامور دوربین ها هم سریع دستور رو انجام داد و هربار که یونگی بهش میگفت ویدیو رو دوباره و دوباره پخش میکرد
ویکتور که تکرار ویدیو رو میدید به مانیتور نزدیک شد تا ببینه چه موضوعی اینقدر مهمه که یونگی بارها تماشاش میکنه.
روی میز خم شد و وقتی ویدیو رو برای بار دوم دید لب زد:اتاق جونگ کوکه!مامور سریع تایید کرد:درسته.....چند دقیقه کوتاه اونجا میمونه و سریع از ساختمون خارج میشه.دقیقا سر وقت!
_باید کوکی رو ببینم،بیارش اینجا!
ویکتور سریع از اتاق خارج شد و سمت اتاق کوکی حرکت کرد.
در رو باز کرد و تخت رو به هم ریخته و میز کوچولوی کنارش رو کج شده دید.
گلدون روی میز هم روی زمین افتاده بود.سریع تلفنش رو برداشت و به یونگی زنگ زد
یونگی کلافه تلفن رو از جیبش برداشت و تماس رو وصل کرد:چه مرگته زنگ میزنی؟گفتم بیارش اینجا...
_یونگ......یه مشکلی هست
یونگی با شنیدن این حرف سریع تلفن رو قطع کرد و سمت اتاق کوکی دوید
به هم ریختگی اتاق رو که دید با تعجب پرسید:چی شده؟
_فرار کرده؟
+پس چرا اتاق شبیه میدون جنگه؟
با برخورد چیزی به در سریع سمتش برگشتن و مامور دوربین ها رو اونجا دیدن
~جکسون.....جکسون بردتش
ولوله و صدایی که تو عمارت پیچیده بود جیمین رو از خواب شیرینش بیدار کرد.کلافه بالای پله ها ایستاد و داد زد:چه مرگتونه؟
یونگی بدون توجه به جیمین به اطراف راه میرفت و سعی داشت حدس بزنه که اون رو کجا برده
ویکتور که سکوت یونگی رو دید سریع جواب داد:جونگ کوک گم شده.جکسون بردتش
جیمین با بهت پرسید:چی؟
سریع سمت در فلزی دوید و ویدیو دوربین رو تماشا کرد.
YOU ARE READING
A rugged road[Vkook]
Actionاین اولین فیکیه که مینویسم امیدوارم دوستش داشته باشید و چون اولین فیکمه ایرادامو بهم بگید اگه خوشتون اومد ووت و اضافه کردن به لیستتون هم فراموش نکنید😉💜 ~اکشن،معمایی،اسمات~