مجری ای که مسئول خوندن اخبار بود به حرف اومد:
بعد از قتل غیر منتظره ی خواهر تاجر معروف و با نفوذ کیم تهیونگ
و نا تمام ماندن پرونده و غیب شدن ناگهانی مظنون احتمالی یعنی پارک یونا
هرج و مرج های متعددی در کل کشور بوجود امده و گمان میره که همه ی اینها بدلیل نفوذ و قدرت تاجر کیم بوده باشه
همه ی کسانی که تا قبل از این اتفاق به نهوی باعث احتلال در کار های این شخص شدند به طرز وحشیانه ای به قتل رسیدند و امکان پخش تصاویر قربانیان وجود ندارد
مظنون احتمالی یعنی جناب کیم تهیونگ به داد گاه احضار شدند ولی امکان محکومیت بدلیل نبود مدرک کافی وجود نداشته و وی کاملا تبرعه شده است.....قاضی:جناب کیم توجیح شما درمورد اینکه بصورت عجیبی تمام دشمنان شما یکی پس از دیگری به قتل میرسن چیه؟
کیم:شاید بخت و شانس بهم رو کرده؟
قاضی:همه ی کسانی که مردن به نهوی به شما مربوط میشدن و این دادگاه شما رو مسئول این اتفاقات میدونه
کیم:مایلم مدارک مستند محکمه رو ببینم
«.......»
کیم:تا وقتی مدرکی نیست مجرمی هم وجود نداره جناب قاضی،دفعه بعدی مایلم بی دلیل وقت ارزشمندم ازم گرفته نشه!
مجری:همچنین جئون جانگ کوک که بنظر میرسه مشاور و دستیار جدید کیم تهیونگ باشه اینطور گفته که
_جناب کیم تهیونگ کاملا بیگناه هستن و هیچ اتهامی به ایشون وارد نیستهمونطور که مشاهده کردید هیچ کدوم از این افراد حاضر به مصاحبه با خبرنگاران نشدن
و اخباری هم در رابطه با اینکه چطور یک پسر بچه دانشجوی هنر توانسته دستیار و نزدیک ترین شخص به کیم تهیونگ باشه هم شایعاتی در بین مردم بوجود اورده که در دست ابهامه
ممنون از توجهتان به این بخش از اخبار
تلوزیون رو خاموش کرد و کنترل رو به سمتی پرت کرد، از وقتی سولی مرده بود تهیونگ همه خدمتکار هارو مرخص کرده بود و کوکی کار هارو انجام میداد و گه گاهی خدمتکار های یک روزه برای نظافت میاورد
خودش خوب میدونست که همه ی اون اتهامات درستن و دستای تهیونگ به خون اون ادم ها الوده شده
تهیونگ لباس های خونی و کثیفش رو فقط به کوکی میداد تا بشوره و تمیزشون کنه
دیگه خبری از تیپ مرتب و کت و شلواری جناب کیم نبود و لباس های دم دستی میپوشیدهرشب مرگ خواهرش تکرار میشد و اون با فریاد و عصبانیت از خواب میپرید
وقتی بیدار میشد عصبی بود پس کوکی تصمیم گرفت تا اتاق ته رو با هم شریک بشن قبل از اینکه اون به خودش اسیب بزنه
تو این مدت کوکی راحت میفهمید که ته چقدر بهش وابسته شده اما هنوز هم اون رو بعنوان معشوقش قبول نمیکرد
حتی خودش بود که کوکی رو به دانشگاه فرستاد تا حداقل اون یه زندگی خوب داشته باشه
STAI LEGGENDO
A rugged road[Vkook]
Azioneاین اولین فیکیه که مینویسم امیدوارم دوستش داشته باشید و چون اولین فیکمه ایرادامو بهم بگید اگه خوشتون اومد ووت و اضافه کردن به لیستتون هم فراموش نکنید😉💜 ~اکشن،معمایی،اسمات~