⬛part:6

4.1K 773 107
                                    

یونگی: اره میدونی شیر اتش نشانی باید متوجه میشد تهیونگ میخواد از اونجا رد شه خودش و میکشید کنار

تهیونگ: اون اتفاق بود

هوسوک لیوان هات چاکلت داغ دستم داد: بخور گرم شی

جین: یکی بیاد این مرغ هارو بیاریم اونجا

تهیونگ بلند شد رفت تا مرغ و ابجو هارو بیارن

به سو نگاه کرد که اروم نشسته بود کتاب هایی و که هیچی ازشون نمیفهمید و ورق میزد

هوسوک: جیمین

به هوسوک هیونگ نگاه کردم:بله

هوسوک: نمیپرسم چی شده یا چه اتفاقی افتاده ولی اگه کمک خواستی میتونی رو من حساب کنی

-ممنون هیونگ

تهیونگ:این خیلی خوشمزه به نظر میاد

جین: فقط به نظر نمیاد خوشمزه هست

کنارمون نشستن مرغ و سوجو هارو روی میز گذاشتن همه دور هم نشستیم

تهیونگ یه تیکه مرغ سمتم گرفت از دستش گرفتم

نامجون: این برند مرغ عالیه ا

متحانش کن جیمین

به مرغ گاز زدم تا معده ام و اروم کنم واقعا طعم خوبی داشت

یونگی: برای منی که دیروز تو بیمارستان فقط یه بسته رامیون اماده خوردم همه چیز خوشمزه است

-منم همینطور

هوسوک: من واقعا معتقدم شما دو تا دیوونه این

تهیونگ: منم همینطور باورم نمیشه یونگی هیونگ چطور میتونی این همه مدت غذا نخوری قبلا یه قابلمه رامیون و با گوشت و تخم مرغ و خودت میخوردی تنهاییی

هوسوک به همه یک بطری سبز سوجو و داد: شما فردا بیمارستان نمیرید درسته؟

سر تکون دادم: من آفم

یونگی: منم همینطور

جین هیونگ بطریش و بالا اورد و بطری هارو زدیم به هم

هوسوک: پس به سلامتی

از بطری سر کشیدم رو میز گذاشتمش دور دهنم و تمیز کردم

-امروز ساعت 9 صبح یه عمل داشتیم

تهیونگ پرید تو حرفم: به جون خودت قسم بخوای چیزای چندش تعریف کنی میزنمت

 Truth The Untold-Untruth  [kookmin] Where stories live. Discover now