⬛part:21

4K 728 314
                                    

چند ثانیه چشاش و بست تا اروم باشه دوباره نگام کرد: کمپانی دو ماه بهم تعطیلات داده با وضعیت هوآ نمیتونم رو چیز دیگه ای تمرکز کنم

تهیونگ: تو ام تصمیم گرفتی این دو ماه مزاحم زندگی جیمین شی؟

جانگکوک سو و رو زمین گذاشت : اگه چیزی میخوای به هوآ نشون بدی برش دار

سو: تلسکوپ؟

جانگکوک بهش لبخند زد: اون که نمیشه

سو اخم کرد: چرا؟

-اون زیادی بزرگه سو نمیتونی ببریش وقتی هوآ مرخص شد میتونی بهش نشون بدی

سو: میتونم ماشین کنترلی بیارم؟

جانگکوک: اره میتونی

سو از پله ها رفت بالا تا وسایلش و بیاره جانگکوک برگشت سمت تهیونگ اومد سمتمون جلوش ایستاد

جانگکوک: مشکل چیه ته؟

تهیونگ: داری ازم میپرسی مشکل چیه؟ اینکه جیمین گذاشته سو و ببینی از مهربونیشه این به این معنی نیست که کسی قراره مثل قبل باهات رفتار کنه

جانگکوک: من نمیخوام مثل قبل باهام رفتار کنید باور کنید چنین انتظاری ندارم میدونم جیمین هر اجازه ای که بهم میده از مهربونیشه من فقط میخوام تو این چند ماه به هرچیزی که بهم ارامش میدع بچسبم که سو هم جزو همون چیزاست اون بچمه تو نمیتونی بفهمیش که چقدر کنارش ارامش دارم چقدر میتونه حالم و خوب کنه که تو این بهم ریختگی زندگیم برام مثل یه فرشته است وسط جهنم من حوصله کل کل کردن ندارم حوصله سرزنش شدن ندارم ولی تا دلت بخواد اعصاب جنگ و دعوا دارم پس خواهش میکنم خواهش میکنم تهیونگ بزار همه چیز اروم بمونه

تهیونگ: همه چیز قرار نیست اروم بمونه نکه من کاری کنم تو هیچوقت نمیذاری همه چیز اروم پیش بره و منم دقیقا چند وقت دیگه بهت میگم منظورم چی بوده

سو: بریم

سو اومد سمتم به پام چسبید خم شدم بغلش کردم بوسیدمش تو گوشش زمزمه کردم: تو حتی بغلمم نیومدی

سو: اجوشی اینجا بود بوی اون و میدی

با دستم موهاش و مرتب کردم به جانگکوک نگاه کردم : برگرد خونه بعد بیمارستان سو و نبر خونه خودت میتونی همینجا باهاش بمونی تا من برگردم

سر تکون داد : باشه ممنون

سو و زمین گذاشتم دست جانگکوک و گرفت رفتن بیرون کلافه رو مبل نشستم تهیونگ جلوم ایستاد میدونم وقتی اینجور شاکی نگام میکنه حتما منتظر یه دعواست

 Truth The Untold-Untruth  [kookmin] Where stories live. Discover now