9

1K 181 26
                                    

:" از کی شروع کنیم مربی؟"

ژان سر مزاحم ييبو رو عقب فرستاد. تو تمام بيست و هشت سال زندگيش٬ پسری به لجبازی و شهوتی وانگ ييبو نديده بود. حتی نفس کشيدن کنار اون٬کار سخت و طاقت فرسايی به نظر می رسيد. با سماجت جواب داد:" من هنوز به زمان نياز دارم آقای وانگ." ييبو نگاه مسخره ای به ژان انداخت: به زمان بيشتر نياز داری؟!!! مگه ازت درخواست ازدواج کردم؟! و بعد با لحن سردی گفت:" من تمام عصر وقت ندارم منتظر جوابت بمونم ." دستش رو محکم روی ديک ژان فشار داد:" اگه نميخوای همينجا ديکتو ببرم و بذارم کف دستت بهتره زودتر جواب بدی!"

ژان پوزخند زد :" نميدونستم تو کار قصابی هم هستی!" ييبو دوباره سرش رو جلو برد. زبون خيسش زير گلوی ژان رو ليس زد:" اوه کجاشو ديدی مربی!"

ژان پلکاش رو محکم رو هم فشار داد و تلاش کرد تمرکز کنه: اون ازم میخواد قرار داد رو بعنوان روانشناسش امضا کنم٬ باهاش سکس کنم و مراقبش باشم؟ و عوضش چی به من می رسه؟... اگه بتونم با وانگ ييبو يه جوری کنار بيام٬ اون موقع ديگه هيچ نگرانی ای بابت آيوان واسم نمی مونه....لعنتی...

تمرکز کردن وقتی يک دست مزاحم از بالا تا پاييِن حساس ترين عضو بدنت رو لمس می کنه اصلا کار ساده ای نيست٬ و ژان کاملا اين قضيه رو درک می کرد! ييبو سرش رو کنار گوش ژان برد و با صدای آرومی زمزمه کرد:" می تونی بگی اينو نمی خوای؟ می تونی بگی منو نميخوای وقتی اينجا حسابی سفت شدی؟"

ژان می تونست سرخ شدن گونه هاش رو بابت نفس های گرم ييبو و لحن حرف زدنش احساس کنه. وانگ ييبو٬ وانگ ييبوی شرور همين الان داشت با وقاحت تمام باهاش لاس می زد و ژان هيچ جوابی نداشت تا بهش بده.

ييبو شخصيت لجبازی داره. با اين اوضاع نمی تونم کاری واسه درمانش انجام بدم. بايد اونو مطيع خودم کنم. و واسه رام کردن پسری مثل اون...چی بهتر از سکس؟

با اين فکر٬ صورتش رو به سر ييبو چسبوند و شمرده شمرده جواب داد:" اين فقط يه واکنش بيولوژيکه."

ييبو زير گوش ژان خنديد :" واکنش بيولوژيک؟ بيبی...ولی بدن به هر لمسی واکنش نشون نميده! می فهمی که چی می گم؟!" و بی هوا گردن ژان رو گاز گرفت.

:" آه!"

ييبو با خودش خنديد: تو از اولم واسه سکس با من بدنيا اومدی! و بعد سرش رو عقب کشيد.با لذت به ژان خيره شد و گفت:" مربی...تو هنوز واسه کاری که باهام کردی معذرت خواهی نکردی!" ژان چند لحظه در سکوت به ييبو خيره شد : اون هنوز نميخواد فراموش کنه؟ ولی مگه يه اتفاق مثل اون چقدر روش تاثير گذاشته؟

UNTAMAD Where stories live. Discover now