انكار

762 118 82
                                    

شايد به تنها چيزى كه ميتونم بهش اميدوار باشم و اعتماد كنم شانس باشه  ولى حتى اونم نميتونه هميشه مال من باشه!
____________________________

چشماش رو باز كرد موبايلش رو چك كرد ساعت ١٢ ظهر بود ولى اتاق بخاطر پردەهاى مخملى و ضخيمِ خاكسترى تاريك بود
هنوز ميخواست بخوابه ولى از ديروز ظهر هيچى نخورده بود و گرسنگى بهش امون نميداد
به جين نگاهى كرد كه هنوز خواب بود
اروم پاشد و رفت توى اشپزخونه نگاهى به يخچال كرد همه چيز توش بود ولى چيزى بلد نبود درست كنه كه به درد بخوره  پس شماره يكى از رستورانهاى مورد علاقشو گرفت
- سلام
- سلام روز بخيراقاى كيم بفرماييد
- سلام روز بخير ٢ دست غذا ميخواستم يه گالبى و يكى ديگش يه غذايى كه مناسبه كسى كه مريض باشه چه پيشنهادى دارين؟
- ميتونيد ناينگميون يا سامگينتانگ سفارش بدين مناسبه ولى بهترين گزينه سوپ هشتپاى ناكجيه قربان
- خوبه پس يه سوپ هشتپاى ناكجى و يه گالبى فقط يكم سريع لطفاً
- باشه چشم حتماً
- هشتپا دوست دارم مرسى
برگشت جين رو ديد كه با صورت پف كرده و موهاى ژوليده جلوى اتاق وايساده
تلفن رو قطع كرد
- صبح بخير بهترى؟
- صبح بخير هى يكم بهترم
- نميخواى حموم برى ؟
- نه فعلاً
- اوكى
برگشت و اروم رفت يكى يكى درهارو باز كرد كه دستشويى رو پيدا كنه
- در سوميه... مسواك خواستى در دست راست كنار اينه رو باز كن اونجا هست، حولم تميزه
- اها مرسى

***
سر نهار جين تو فكر اين بود كه حالا چيكار كه تهيونگ رو وابسه كنه يا شايدم عاشق، اينجورى ميتونه يه مدت بازيش بده تا كاراى درخواست اقامتش درست بشه و بتونه بره المان اونجا ديگه نميتونست پيداش كنه، پيداشم ميكرد نميتونست كارى باهاش داشته باشه
با صداى تهيونگ از فكر پريد بيرون
- جين من امروز عصر بايد برم مسافرت براى رسيدگى به چنتا قرارداد كمپانى ميتونى اينجا تنها بمونى؟
ولى قرار نبود جين اونجا بدونه تهيونگ بمونه
پس نقشه هاش چى
- چى؟... چند روز طول ميكشه؟
- ٤/٥ روزى  زياد نيست
خودش ميرفت و خونش و ميسپرد دست جين!
- اخه اينجا... ميتونم برم خونه يكى از دوستام
- نه نگران نباش شماره سوپر ماركت و چنتا رستوران رو برات ميزارم كه اشتراك دارم حتى داروخانه ...
نگران خونه تنها موندش بود!
- باشه مشكلى نيست
- اوكى پس خوبه اگر از ريسپشنم زنگ زدن قبول نكن كسى مهمون يا دوست راه بدن بالا
جين اخماش رفت توهم
- اوكى
- تلوزيونم هميشه به نت وصله ميتونى از نتفليكس فيلم ببينى حوصلت سر نره
سعى ميكرد خودش رو نارحت نشون بده ببينه چقدر ديگه براش مهمه يا نگرانشه
- اوكى
- چيزى ديگه اى هست كه بخواى؟
بشقابش رو ورداشت
- نه ممنونم
تهيونگ نگاهى بهش كرد
- غذات تموم نشده هنوز
- ممنونو نميتونم ديگه
ظرف و چاباستيك يكبار مصرف رو همراه غذاى كه توش مونده بود توى سطل اشغال انداخت
تهيونگ با تعجب كه مات شده بود و چشمش دنبال حركاتش بود كه چرا انقدر نارحت شده
- زياد تنها نميمونى! اگر خواستى ميتونى بگى يكى از دوستات بياد پيش...
- نه نارحت نيستم يكم درد دارم
رفت رو مبل اروم دراز كشيد كنترل رو از روى عسلى ورداشت و تلوزيون رو روشن كرد
- خوبه پس
با نگاهى كه هر چند ثانيه يه بار روى جين بود غذاشو خورد و بعدش رفت كه اماده بشه
دوش گرفت چمدونش رو جمع كرد و مداركى كه ميخواست رو اماده كرد و برگشت توى هال ديد جين هنوز داره فيلم نگاه ميكنه
رفت نشست كنارش نشست دستشو انداخت توى موهاش
- چيزى نميخواى از شيكاگو برات بيارم؟
- ميرى امريكا؟!
- اره چيزى از اونجا نميخواى؟
- مممم نه چيزى نيست كه بخوام
سرشو خم كر روى صورتش
- باشه چيزى بود بهم خبر بده من ديگه بايد برم فرودگاه
جين بالاى سرشو نگاه كرد و باهاش چشم تو چشم شد
- باشه مواظب خودت باش
لباشو طرفى كه زخم نبود رو يه بوس كچولو زد
جين در مقابل نبوسيدش و فقط متعجب خشكش زده بود زيتدى داشت بهش محبت ميكرد! يا دلش واسش ميسوخت
چنتا كارت گذاشت روى عسلى
- اينا كارت سوپرماركت و داروخانه و رستورانه كه لازمت ميشه ميزارم اينجا اسمم رو بگى كافيه... اينم يه كارت بانكيه اگر لازمت شد رمزش ٩٨٥٦، اگرم خواستى برى بيرون سويچا روى اون برد كنار دره

ADDICTED 🍒Where stories live. Discover now