یقه پیراهنش درست کرد و گره کراواتش محکم کرد و در اخر کتش پوشید، عطر زد و نیم نگاهی تو آیینه به خودش انداخت و از اتاق خارج شد.
جیمین با دیدنش لبخندی زد و گفت:
_ خوشتیپ شدی هیونگ+ خوشتیپ بودم جیمینا
شوگا که تازه همراه یه مرد قد بلند وارد خونه شده بود، لبخندی از روی تمسخره زد و به مرد کناریش اشاره کرد.
× جناب خودشیفته ایشون آقای وکیل کیم نامجون هستن.
جین نگاهی به پسر قد بلند و هیکلی انداخت، لبخند کم رنگی زد و دستش به سمتش دراز کرد.
+ خوشبختم امیدوارم بتونیم باهام به بهترین شکل کار کنیم.
نامجون هم لبخندی زد و دست موکل جدیدش گرفت، آروم فشار داد و گفت:
_ اصلا نگران نباشید آقای لی جین فکر نکنم به مشکلی بربخوریم.جوابی نداد و با همون لبخند روی لب هاش فقط سری تکون داد.
شوگا دستی به کتش کشید و گفت:
_ آقایون بهتر بریم.+ آره بریم.
جین لحظه آخر به سمت جیمین نزدیک شد و شونه هاش گرفت با لحنی که مهر و محبت توش مشخص بود گفت:
+ جیمینی برام دعا کن باشه؟جیمین مثل همیشه لبخند زیبایی زد و کراوات هیونگش درست کرد.
_ دعا میکنم هیونگ، مراقب خودت باش.+ باشه.
بوسی روی پیشونی جیمین زد و از خونه خارج شد، نگاهی به آسمون آبی و صاف شهر انداخت لبخند تلخ و غمگینی زد و زیر لب زمزمه کرد.
+ داستان شروع شد انتقامت میگیرم کیم سوکجین.پریشون بود ولی سعی می کرد خودش خونسرد نشون بده.
گره کراواتش شل کرد. لب پنجره شیشه ای بزرگ اتاق کارش ایستاد و شهر از زیر پاش تماشا کرد.باز شدن در اتاق، صدای قدم های که به سمتش برداشته میشدن و شنید، ولی به عقب برنگشت چون لزومی هم نداشت به پشت سرش نگاه کنه، فقط یک نفر جرعت داشت بدون در زدن وارد اتاقش بشه.
× پریشونی؟
_ نباشم؟
× نه دلیلی برای پریشون بودن، نیست.
تلخنده ای روی لب هاش نشست و همینطور که از پشت شیشه به آسمان صاف سئول نگاه می کرد، لب زد.
_ چرا دلیلی به اسم لی جین هست.پسر با دو قدم فاصله پشت سرش ایستاد و مثل خودش نگاهش به آسمان سئول داد.
× تهیونگ این فقط یه تشابه اسمیه، اون کسی که فکر میکنی نیست!
تهیونگ از شیشه زل زد به انعکاس جونگکوک و جوابش داد.
_ اگه نباشه چی؟ اگه سهم دار جدیدمون جین باشه چی؟

YOU ARE READING
Hidden
ChickLit(پایان یافته) همه چیز اون طور که میبینیم، نیست. همهای آدم ها اون طوری که نشون میدن، نیستن. همه چیز توی این دنیا پشت یه سری چیزها مخفی شدن. آدم های مهم زندگیت، اونایی که بیشتر از همه بهشون اعتماد داری هم پشت نقاب پنهان شدن... دنیایی جایی که نباید...