Part1🎥

1.2K 134 13
                                    

پارت 1
با صدای بسته شدن در چشماش رو باز کرد و نگاهی به تهیونگ انداخت
-مطمئنی به خاطر کم خوابی نمیمیری ؟؟
چیزی نگفت و بهش خیره شد. تهیونگ کیف چرمش رو روی صندلی بین خودش و جانگکوک گذاشت و لپ تاپش رو بیرون کشید
-برنامه امروزت خلوت تره. حس میکنم کمپانی بالخره داره به این نتیجه میرسه که تو هم انسانی
جانگکوک خندید و خودش رو با سرک کشیدن توی کیف تهیونگ مشغول کرد
-میتونم قرار یک ساعت دیگه رو کنسل کنم. یه عکس برداری تبلیغاتیه. اوضاعت خوب نیست باید استراحت کنی
کیف تهیونگ رو روی پاش پرت کرد
-لازم نیست. انجامش میدم
تهیونگ شونه ای بالا انداخت میدونست که به راحتی نمیتونه جانگکوک رو مجاب کنه تا استراحت کنه پس آخرین برنامه رو هم تیک زد و لپ تاپ رو توی کیفش برگردوند
-حالا لطفا اگه بهتون بر نمیخوره تا برسیم استراحت کن
جانگکوک لبخندی به غر غر های تهیونگ زد و سرش رو به صندلی تکیه داد و چشماش رو بست
.
.
.
.
صدای شاتر و نور فلش که قطع شد چشماش رو باز کرد
-خوب بود آقای جئون حالا لطفا رو صندلی بشینید و نوشیدنی رو توی دستتون بگیرید
جانگکوک از روی تخت بلند شد و روی صندلی نشست. پاهاشو روی هم انداخت و برای تموم شدن هر چه سریعتر اون عکس برداری بهترین ژستی که میتونست رو گرفت
-عالیه.. همین رو حفظ کن
عکاس چرخید و از زاویه ای دیگه ای از جانگکوک عکس گرفت. نگاهی به عکسی که گرفته بود انداخت
-آقای جئون تشریف بیارید ببینید از این ها خوشتون میاد؟
جانگکوک از جاش بلند شد و بدون اینکه نیم نگاهی به عکس های روی مانیتور بندازه با سر تایید کرد و به سمت اتاق لباس رفت
-خسته نباشین
یوری دختر مهربونی که همیشه توی انتخاب لباس هاش بهش کمک می‌کرد با لبخند به سمتش رفت و کتش رو ازش گرفت
-حق میدم بهتون اینجور عکاسی ها خیلی خسته کنندس
جانگکوک خودشو روی نزدیک ترین مبل انداخت
-سرم داره میترکه
یوری کراوات جانگکوک رو باز کرد
-استراحت کنید الان براتون مسکن میارم
لباس ها رو به رگال آویزون کرد و یه بطری آب با یه مسکن نسبتا قوی رو روی میز گذاشت
-جانگکوک شی لطفا مراقب خودتون باشید
و بعد با شیطنت گفت
-اگه حواستون به خودتون نباشه رقیباتون زودتر از چیزی که فکر می‌کنید جاتون رو میگیرن
جانگکوک لبخندی زد و به حالت نشسته در اومد. مسکن رو بالا انداخت و کل آب بطری رو سر کشید
-مطمئن باش رقبای من وقتی برنامه کاری من رو ببینن خودشون با پای خودشون فرار میکنن
یوری خندید و پک آب یخی رو از تو یخچال بیرون آورد و پشت گردن جانگکوک گذاشت
-این کمک میکنه خستگیتون کمتر بشه
جانگکوک لبخندی زد و سرش رو به پشتی مبل تکیه داد. دستای ظریف یوری روی شونه هاش نشست و آروم شروع به ماساژ دادن کرد
-خسته نباشی پسر
دستای یوری با دیدن تهیونگ از شونه های جانگکوک جدا شدن و همین باعث غر زدن جانگکوک شد
-هی تو به کارت ادامه بده اون همیشه بدترین موقع میرسه
تهیونگ نیشخندی زد و کنار جانگکوک روی مبل نشست
-اگه میدونستی چی واست آوردم اینجوری راجبم حرف نمیزدی
جانگکوک دست یوری رو گرفت و روی شونش فشار داد تا بهش بفهمونه محکم تر ماساژ بده
-خب.. بگو چی آوردی برام
تهیونگ پوشه ای رو روی پای جانگکوک پرت کرد
-بهترین فیلمنامه ای که تا حالا خوندی. همه چیزش محشره فقط مونده بازیگرش که فک کنم دست رو خوب آدمی گذاشتن
جانگکوک چشماش رو باز کرد و پوشه رو بالا گرفت
-کارگردانش کیه؟؟
-لی بیونگ هون
جانگکوک از جاش پرید و دست یوری رو پس زد
-لی بیونگ هون؟؟ خب چرا معطلی قبولش میکردی دیگه
تهیونگ خندید
-اول فیلمنامه رو بخون بچه. این متفاوت ترین کار هونه. با این کار یا شهرتش رو به گند میکشه یا اینکه ده برابرش میکنه
بلند شد و آروم تو گوش جانگکوک زمزمه کرد
-اولین فیلمش با یه کاپل گی

Physco Gentleman ⛓️💊Where stories live. Discover now