Part4🎥

514 109 3
                                    

پارت 4

نگاهی به ساعتش انداخت و کلافه از جاش بلند شد

-من نمیدونم معنی این کارا چیه. تمومش کنید دیگه

تهیونگ سرشو از گوشیش در آورد و با دیدن عصبانیت جانگکوک بازی رو نگه داشت

-چت شده باز؟ یه روز توی زندگیت آرامش داشته باشی بد نیست

جانگکوک از بین خوراکی های چیده شده روی میز رامنی برداشت و بازش کرد

-برای تو که خوبه. میخوری و میخوابی آخر ماه هم یه پول گنده میره تو حسابت سختی نداری که منو بفهمی

تهیونگ گوشیش رو روی میز انداخت و با اخم بهش خیره شد

-من میخورم و میخوابم؟؟ ای کاش این تفنگ دوربین داری که توی این بازی داشتم واقعی بود تا بهت نشون بدم کی میخوره و می‌خوابه

از جاش بلند شد و به طرف جانگکوک رفت

-اصلا میفهمی چی میگی؟؟ به منی که هر روز از صبح تا شب برات جون میکنم میگی تلاش نمیکنم و پول مفت میگیرم؟مگه نمیبینی هر روز از زمانی که حتی جنابعالی خوابی من بیدارم و کل زندگیت رو میچرخونم؟

-پولشو میگیری هیونگ. گربه محض رضای خدا که موش نمیگیره. پول هست که این کارا رو انجام میدی غیر از اینه

تهیونگ نگاه بدی بهش انداخت و با تاسف بهش خیره شد

-متاسفم واسه خودم که این همه سال کنارت بودم

کتش رو برداشت و بی توجه به چشمای پشیمون جانگکوک بیرون رفت. جانگکوک ظرف رامن رو گوشه ای پرت کرد و لگدی به باکس آب زد

-لعنت بهت جانگکوک

***

با قرار گرفتن لیوان کاغذی روی میز سرشو بالا گرفت و به مرد قد بلند رو به روش نگاه کرد

-شنیده بودم آیس تی دوست داری

لبخند زورکی به چهره بشاش جین تحویل داد و زیر لب تشکر کرد

-میتونم بشینم مگه نه؟؟

سرشو تکون داد اما همچنان سکوت کرد. دوست نداشت حرفی بزنه. بهترین دوستش و کسی که تمام سال های عمرش رو کنارش گذرونده بود طوری باهاش حرف زده بود که انگار یه موجود مفت خور و عیاشه که هیچ تلاشی برای پولی که به دست میاره نمیکنه. حقش شنیدن اون حرفا نبود وقتی تمام فکر و ذکرش جانگکوکه

-گاهی اوقات شنیدن بعضی حرفا اونم از زبون کسایی که انتظار نداری درد بیشتری بهت میده با اینکه میدونی اون حرف اونقدرا هم دردناک نیست. میدونی منظورم اینه که... فقط ازش رد شو. گاهی وقتا باید تظاهر کنی بعضی حرفا زده نشده و اتفاقی نیفتاده. چند روز بعد وقتی بهش نگاه میکنی میبینی که همه چیز حل شده

Physco Gentleman ⛓️💊Where stories live. Discover now