Part 8🎥

495 96 1
                                    

پارت 8
اولین باری بود که براش نگران بود. همیشه با اعتماد به نفس انجامش میداد اما این بار مضطرب بود. نکنه بعدش واسه جانگکوک جذابیتی نداشته باشه؟
صداهای توی سرش ساکت نمیشدن و جیمین از این می‌ترسید از اینکه مثل توی فیلم ها اونقدر بیمار بشه که صداهای سرش براش تصمیم بگیرن می‌ترسید
اعتماد کردن براش سخت بود اما به جانگکوک اعتماد کرد. سخت بود باور کنه اون واقعا میخاد بهش کمک کنه اما ته دلش چیزی مجبورش میکرو قبولش کنه. ته دلش باور داشت جانگکوک کسیه که می‌تونه بهش کمک کنه. همکاری که حتی نفهمید کی کارشون به تخت کشید
در آروم باز و بسته شد و بعد از اون جیمین دیگه تنها نبود. حالا جانگکوک با لباس خواب ساده ای روبه روش ایستاده بود. چرا جلوتر نمیومد؟
-خب؟
جانگکوک پرسید و سوالی نگاهش کرد. باید کاری می‌کرد تا جیمین قبلی برگرده. جیمینی که سلطه گر بود. جیمین که ضعیف نبود. برای همین صبر کرد، انقدر صبر کرد تا جیمین دستور اول رو بده
-بیا روی تخت جانگکوک
جانگکوک به سمت تخت رفت و آروم کنار جیمین نشست
-دستور بعدی چیه؟
اضطراب جیمین کمتر شده بود. حس می‌کرد که هنوز اونقدر ضعیف نشده. هنوز هم قوی بود
قلبش لبخندی زد و این رو با تند تر تپیدنش نشون داد. دستشو روی یقه لباس خواب جانگکوک گذاشت و به طرف خودش کشید
-جانگکوک میخام حست کنم
جانگکوک موهای جیمین رو از توی صورتش کنار زد و مستقیم به چشماش ذل زد همون چیزی که بکهیون ازش خواسته بود
-من کاملا برای تو آماده ام جیمین
مطیع بودن. چیزی که بکهیون روش تاکید کرده بود. اون میخاست جانگکوک مطیع جیمین باشه چون ظاهرا این بهترین حس رو به جیمین میداد
جیمین فشار دستش رو روی سینه جانگکوک بیشتر کرد و مجبورش کرد روی تخت دراز بکشه. بدون اینکه ارتباط چشمیش رو قطع کنه دکمه های لباسش رو باز کرد و انگشت اشارش رو روی ترقوه های جذابش کشید
-باید کمتر ورزش کنی. اینطوری نمیتونم جلوت مقاومت کنم
جانگکوک لبخندی زد و دستشو زیر لباس جیمین برد و پوست لطیفش رو نوازش کرد
-مقاومت نکن. من مال توام
قلبش باز هم سریع تر تپید. روی جانگکوک خم شد و عطر خوشش رو نفس کشید. لبشو روی گردن جانگکوک گذاشت و اونو مهمون بوسه های ریزش کرد
گاهی وقتا آدمایی توی زندگیت هستن که یادت نمیاد از کجا وارد زندگیت شدن، از کجا بخشی از ذهن و قلبت رو اشغال کردن. تنها چیزی که میدونی اینه که چرا قبلش نبودن؟ چرا نباید از همون اول کنار خودت داشته باشیشون و تک تک خاطراتت با اونا رقم بخوره؟
جانگکوک وقتی مکث جیمین رو دید دستشو روی کمرش کشید
-بهم اعتماد کن وقتی که تموم بشه هر دو حس بهتری داریم
در عرض یک ثانیه جاش با جانگکوک عوض شد. جانگکوک به سرعت لباساش رو از تنش در آورد و روی زمین انداخت. سرعت چیزی بود که جیمین عاشقش بود و بکهیون این رو هم به جانگکوک گفته بود
جیمین ناله ظریفی کرد و عضوش رو توی دستش گرفت و همونطور که به جانگکوک خیره بود شروع به تکون دادن دستش کرد
جانگکوک عقب کشیده بود و به اون منظره جذاب خیره شده بود. جیمینی که خودش رو لمس می‌کرد و هر از گاهی ناله آرومی از بین لب های نیمه بازش بیرون میومد
نفس عمیقی کشید و شلوارش رو از پاش در آورد. پاهای جیمین رو گرفت و به شکم برش گردوند. خودشو روی بدن جیمین کشید و لاله گوشش رو به دندون گرفت
-میبینی؟ همش به خاطر توعه
تو گوش جیمین زمزمه کرد و جیمین به این فکر می‌کرد که پسر مظلوم و پاکش کی یادگرفته بود اینطوری توی گوشش حرفای تحریک کننده نجوا کنه؟
باکسر جانگکوک مانع تماس مستقیمشون میشد و این جیمین رو دیوونه می‌کرد
-آه.. تمومش کن جانگکوک
جانگکوک لبخند شروری زد و از روی جیمین بلند شد. به سمت کیفش رفت و وسیله خاکبرسری که اون دکتر عینکی بهش داده بود رو بیرون کشید
به سمت جیمین رفت و کمرش رو به سمت بالا کشید تا بهتر به باسنش دسترسی داشته باشه.
با دیدن ورودی جیمین آب دهنش رو قورت داد و بوسه ای بهش زد
-آه.. لعنتی
وقتی زبون جانگکوک واردش شد ناله کرد و خودشو بیشتر به طرف جانگکوک هل داد. رو تختی رو چنگ میزد و سنگین نفس می‌کشید.
زبون جانگکوک بیرون کشیده شد اما قبل از اینکه بتونه اعتراضی بکنه لرزشی رو نزدیک ورودیش حس کرد. حدسش زمانی تبدیل به یقین شد که ویبراتور متوسطی واردش شد و با اولین ضربه پروستاتش رو هدف گرفت
ناله بلندی کرد و خودشو به عقب هل داد. جانگکوک لبخند شیرینی زد و سیلی به باسن جیمین زد
-ده دیقه جیمین. بعدش میتونی منو حس کنی

Physco Gentleman ⛓️💊Where stories live. Discover now